تقدیم به استاد عزیزم جناب مهندس سعیدی راد به مناسبت سالروز میلادشان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم مي چرخاندم و از دور مي ديدم تو را
در میان هاله اي از نور مي ديدم تو را
شعرهايت جرعه جرعه مست مستم کرد و من
در کنار خوشه اي انگور مي ديدم تو را
شعله در کف داشتي آنگونه بر دف مي زدي
پرده مي افتاد و من ماهور مي ديدم تو را
چنگ مي زد دشت را باراني چشمان تو
بار ديگر با رديف شور مي ديدم تو را
سر به دار عشق بودي، در صف حلاج ها
دار برپا بود و من منصور مي ديدم تو را
سايه مي انداختي بر شهر تاريک غزل
ماه بودي با دو چشم کور مي ديدم تو را
گرد ميخوابيد و من در جاده ي شعر و شعور
چشم مي چرخاندم و از دور مي ديدم تو را...
ارادتمند - حسین سنگری
یا علی