سلام استاد
ممنون از پیگیری و دقت نظر شما
با عرض معذرت
1- تکرار دو کلمه ، در همه جا ضعف بلاغت نیست
مثلاً این رباعی پر از تکرار اما زیبا را بنگرید:
کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی
می باشد و می باشد و می باشد و می
من باشم و من باشم و من باشم و من
وی باشد و وی باشد و وی باشد و وی
و یا این بیت از حافظ شیرین سخن :
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
استادان زبان و ادبیات فارسی تکرار یک واژه را یک " آرایه ادبی " بنام " تکریر " می نامند
اگر این تکرار در اول و آخر ابیات باشد ، آن را "رد الصدر الی العجز " و یا " رد العجز الی الصدر " می نامند و... که خود شما حتماً این ها می دانید
2- واژه "یکدست " را عمداً و با توجه به تضاد در هر سه مصراع قبل ، آورده ام و زیبایی این دوبیتی نیز مرهون همین تضاد است و از طرفی : دقیقاً به خاطر وجود تضادی که در مصراع پایانی هست ، تکرار واژه های "چه" موجه تر می شود
شادی و غم
شهد و سم
خوشی و ناخوشی
یکدست و درهم
ملاحظه می فرمایید که تضاد بین "یکدست " و " درهم " نیز زیباست
بسیار طبیعی است ممکن است در یک آن ، از یک موضوع ثابت ، تعریفی متضاد به ذهن شاعر بیاید. ضمن این که به نظر من نگاه کردن به شعر از این منظر ، شاعرانه نیست چرا که کار شعر ، به دست دادن تعریفی از یک موضوع نیست بلکه نشان دادن حالات درونی یک شاعر است که این حالات ممکن است بدلیل پریشان خاطری شاعر ، خیلی طبیعی و بر روال معمول نباشد...!
در مورد پیشنهادتان :
" ناهمگون " و " درهم " هر دو یک معنا را افاده می کنند بنابراین یکی از آن ها حشو و زاید است و وجود چنین حشوی به مراتب بدتر از استفاده از آرایه تکریر است
به هر حال از بذل عنایت شما و وقتی که برای بررسی این شعر ناقابل گذاشتید بسیار ممنونم
زنده باشید
<<<<<<<<<<<<<<<
از حضور مهربان و دفاع جانانه ای که فرموده اید سپاسگزارم و عرض دیگری ندارم