هان ای هنر که شهپر همت را
	چون بر کشی به عرش برآری دست
	ما را بخوان که دولت وصل از تست
	با ما بخوان که بخت بخندد مست
	*****
	هان ای همای عشق، پری بگشای
	ما را به ناکجای ارادت خوان
	دستم بگیر، واژه کم آوردم
	شوری برآر ،خانه ات آبادان
	*****
	ای برتر از بلوغِ شکفتن ها
	در باغ مشکبار گل وشمشاد
	با قامت شکسته،پریدی خوش
	با مرکب هنر به شهید آباد
	****
	ای کاش می شدم ز رها سرشار
	ای کاش از جنون شما لبریز
	از خویش میشدم چو شما بیرون
	زین آشیانِ محنتِ غربت خیز
	****
	از پشت این دریچه زمین زیباست
	از پشت این دریچه ی رویایی
	ای کاش در نگاهِ شما بودم
	می دیدم آن وصالِ تماشایی
	****
	ای کاش از نگاه شما میشد
	آن سوی هر چه هست تماشا کرد
	آنسوی پرده سخت تماشایی است
	وقتی توان نگاه تو پیدا کرد
	****
	وقتی هنر عروسِ شهادت را
	دربر کشدبه بزم طرب ،مدهوش
	خیزد زمین به رقص وفرو ریزد
	از آسمان ترنم نوشانوش
	****
	هستی زساتکین هنر مست است
	مستی زساتکین ِ هنر،هستی است
	پیوند دین ودرد وهنر،عشق است
	بی عشق هرچه هست تهی دستی است
	****
	شیدا ترین تغزل هستی چیست؟
	گلنغمه از گلوی هنر چیدن
	خرمترین ترانه ی رَستن چیست؟
	مست از هنر به حادثه کوچیدن
	****
	زیبا تر ازشهید وشهادت نیست
	شیرین تر ازهنر چه گهر بیزند
	چون این دو چشمه سار به هم سازند
	دریا شوند وشور بر انگیزند
	****
	ای باغ ،بی بهار شما پاییز
	ای خاک،بی صفای شما غمناک
	بر رهگذارتان نگران جاریست
	دریای چشمهای ِزغم نمناک
	*****
	مارا توان وصف شهیدان نیست
	ما مانده ایم وحسرت این تصنیف
	ما مانده ایم و ووسعت این دریا
	این عشق این فسانه ی بی توصیف