من آن ستارۀ كم سو ، تو ماهتاب شبستان
شبيه تو چه كمند و شبيه من چه فراوان
كوير تشنه منم من، منم نهنگ گرسنه
تو نان موسم دريا ، تو آب وقت بيابان
سكوت قطرۀ آبي چكيده بر تن خاكم
تو آبشاري و بانگت زبان رود خروشان
منم اسير هياهو ، مدام زير شكنجه
تو خواب راحت نعشي فتاده گوشهء زندان
من آن جوان مسافر كه رفت تا كه بميرد
تو مادري سر راهش گرفته كاسه و قرآن
نفس، نفس، نفس تو هواي سينهء فرياد
روانه كن نفست را كه تازه مي شوم از آن