شايد جواب هَلْ أَتَى... دَهْرم؟تو باشي

مجنون ترين دلداده ی شهرم تو باشي

من دوست دارم توي گردابت بيفتم

غرقم كني در موجها، بحرم تو باشي

من نذر كردم، باز هم در شعرهايم

وزنم، عروضم، قالبم،بحرم تو باشي

بازي قهر و آشتي را دوست دارم

وقتي دليل رنجش و قهرم تو باشي

من حاضرم هر جام تلخی را بنوشم

وقتي طبيبم٬ یا که پازهرم تو باشي

جَلدي بيا! زيباي خفته رفت از دست!

می خواستم شهزاده ي شهرم تو باشي

اين سالها نامحرمان بسيار بودند

با بوسه بیدارم اگر محرم تو باشي!