ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آه دیگر ماجرا را از زبان شاتقی بشنو....




سينه اش - اين محبس آه ونفس - پرسوز ناگفتن

ماجرا را -آه- دم درمي كشيد از ماجرا گفتن



"چون خمير شيشه سوزان جرعه اي از شعله و نشتر"

بين گفتن ـ "عقده خود را فرو مي خورد"ـ وناگفتن!



#



- عصر خشكي بود از يك روز...

ـ يادم نيست... ميگشتيم گرد حوض خالي معصوم؟!

-گرم ماجرا گفتن!؟



*



راه مي پيمود باما كهنه نقالي كه برلب داشت

چون جراحت زهرلبخندي ز ديگر نقل ها گفتن



شكر آويزش :غم و دستار :حسرت منتشايش: آه

هر به گامي پرده ديگر مي كند اين درد را "گفتن"



{ مي شناسيد! اغلب آري او كه با اين جمع تنهايان

تكيه دارد در كلامش "هي فلاني!" را به ما گفتن }



"شاتقي" نامي لقب: "زنداني دختر عمو طاووس"

عامي -امي مرد رندي بايدش بي ادعا گفتن



او كه چونان مويه ذكر دائم و ورد زبانش بود

"ماجراها" از غريب غربت هر آشنا گفتن



او كه "موسي كوتقي - شاقمري " اين باغ بي برگي!

او كه غمگين " يا كريمي " خسته بود از هو و ها گفتن!



شوره زار لحظه هاي نفرت و نفرين ما را گاه

ابر پرباران يأسش آبياري كرده با گفتن:



گفتن از دردي كه قوت غالب هر مرد مي بايد

وز چشيدن زهر تنهايي و از جام بلا گفتن



از جنون از زندگي از عشق وز بيش و كم اندوه

و شنيدن گونه گون از پوچ و پوك مرگ يا...



... گفتن از تباهي ها كه دارد زندگي يا از سياهي هاش

از فريب از راستي وز هر روا يا ناروا گفتن



{ - از چه ها و از كه ها؟

- از هرچه و از هركه وز هر جا...

گفتن از "بي در زمان" حتي و از "بي در كجا" گفتن...}



با "رهايان اسير"ي مثل ما در كند و بند آزاد

از "حصار مرگ امنی چون "اسيران رها "گفتن!



وز ترازويي كه يكسان نيست در آفاق عدل او

{همچنان تا بوده گويي} عزت و عزل و عزا گفتن

.

.

.

{ودر اينجا مي كشيد آهي كه :

- بي شك "مرگ" اكسيري است

گرچه وقت و عمر را بايد طلا و كيميا گفتن...}



*



ما به خود مي آمديم از آن طواف و "شاتقي" اي كاش

ماجرا را دم فرو مي بست -آه -از ابتدا گفتن....

کلمات کلیدی این مطلب :  آه ، دیگر ، ماجرا ، را ، از ، زبان ، شاتقی ، بشنو.... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/17 در ساعت : 12:10:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  1277


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 35,374 | بازدید دیروز : 35,818 | بازدید کل : 124,586,678
logo-samandehi