ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



و خداوند عشق را آفرید ...

و خداوند عشق را آفرید ...

این مطلب را با چشم دل بخوان!

 

راهی مکانی پر از عشق بودم اما نمی‌دانستم مزایده‌ی مهربانی هم در آنجا براه است...
چند وقتی است نام مردی در این دیار بیش از پیش دیده و شنیده می‌شود. شاید تا چندی پیش کمتر کسی می‌دانست در بندرانزلی خانه‌ای بناست برای نوباوه‌گانی که آنان نیز آینده‌سازان این آب و خاک خواهند بود، همچون سایر فرزندانی که در سایه‌سار پدر و مادر روزگار می‌گذرانند.

آنان که شاید به ظاهر سایه‌ای بالای سر نداشتند اما حاشا و کلّا که از سایه‌ی خداوندِ آفریننده‌ی عشق، بزرگتر ندیدم و نشنیدم.

آن خانه‌ که گویم بهشتی است زمینی، ساکنانش کودک بهشتیانی هستند از تبار بی‌پناهان. آنان که به اذن آفریننده‌ی عشق مقدّر است تا بی‌سایه نمانند.
سایه‌ی سرشان مردی است بی‌ادعا، یکی مثل من و تو اما با دلی به فراخی دریا

یار دیار امروز است و یادگار ماندگار فردا

از  آن‌چه نمی‌دانستم بگویم. رفته بودم بلکه مهری بیابم در این روزگار نامهربان، لیکن مزایده‌ای یافتم از جنس مهر و محبت. مهرآفرینانی گرد هم آمده بودند نه برای کمک به غیر که برای خرید محبّت. برای آن که بگویند هنوز هستند، ای بسا مردان مردی که مهرآفرینی مسلکشان است. هنوز هستند، ای بسا آنان که یاری‌رسان این مردان مَردند.

اسباب این مهرآفرینی نشانی بود از هویت این دیار، خالقش خالق مالا نماد سترگ انزلی، این زیباکنار.
آمده بودند تا رستاخیزی از باورهایشان رقم بزنند.

هر که بهایی از مهربانی پیشنهاد می‌کرد. تنور مسابقه‌ی مهربانی گرمِ گرم بود. عدّه‌ای هم مسابقه را به ظاهر واگذار کرده بودند اما مهربانی فروخته شده را پس نگرفتند.

خبر خوب مابین این مسابقه آن بود که شاید نوید خاطره‌ساز این دیار (عکاس جوان‌دلی که به دلیل کهولت سن در سرای سالمندان است، عکاسی که همه‌ی انزلی‌چی‌ها و مهمانان این دیار از دوربینش خاطره‌ای به یادگار دارند) همنشین بهشتیان این خانه شود.
از مزایده بگذریم...
راستی اینجا صاحب ندارد که سرایدارش کسوت سرایداری را به مالکیت نمی‌فروشد.
می‌گوید این بچه‌ها هیچ نمی‌خواهند جز محبت، جز دست نوازش و مهربانی

نشانی اگر خواستی سراغ از طالب‌آباد انزلی بگیر، بوستان 15 را که داخل شدی کوچه‌ی گل‌ها چشمک می‌زند، انگار می‌دانستند گل‌هایی از این کهن بوم و بر در اینجا پرورانده خواهند شد. پلاکش 20 است، بیستِ بیست!
این در به روی مهرآفرینان طالب مهربانی همیشه بازِ باز است.


3290988  - 0181 
  0181-  3290955 

09113812466(اسماعيل پوروطن)
در فضای سایبری که گشتی می‌زنی از این شمار‌ه‌ها بسیار می‌بینی: خیریه‌ی همت، موسّسه‌ی محک و ...
خواستی این یکی را به فهرستت اضافه کن:
شماره حساب بانك پاسارگاد انزلی 810050505050

مراسم که تمام شده بود بچه‌ها با بچه‌های مهمانان هم‌بازی بودند.
با شور و نشاط خاصّی تو را به بازی فرا می‌خواندند. استدعای توجّه در نگاهشان موج می‌زد. یکی توپ را شوت می‌کرد و صدا می‌زد: «عمو توپو بگیر». دقایقی به یاد دوران خوش کودکی بودم. راستش را بگویم؟ عمو که می‌گفت دلت می‌لرزید. تازه می‌فهمیدی که چقدر نیازمند محبت این فرشتگانی.
گاهگاهی راهی شویم، باشد که دریابیم مهربانی را.
می‌توان صد بار هم
مهربانی را خدا را عشق را
با لبی خندان‌تر از یک شاخه گل تفسیر کرد.
می‌توان بیش از پیش به این حقیقت باور داشت:
و خداوند عشق را آفرید ...

http://delneveshtehayemilad.blogfa.com

موضوعات :  اجتماعی ، نثر ادبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/11/12 در ساعت : 12:47:23   |  تعداد مشاهده این شعر :  1442


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 8,781 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,173,092
logo-samandehi