بعضی از دوستان -بخصوص تازه واردها-از تایید نظرات اهالی سایت اکراه دارند و این بی احترامی به صاحب نظران است.در خصوص این اثر از جهت محتوای کلی دوستانی باید نقد بنویسند که سنخیت صددرصدی با شعر سپید و سپید واره ها دارند.من آمدم اینجا که فقط بگویم دوست ارجمندمان فورا و بدون چون و چرا بایستی عبارت«زبان به شعر گشود» را تغییر بدهند چون طبق نص صریح آیات کلام الله و احادیث و روایات حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم)شاعر نبودند و اینکه کسی چه در شعر و چه در نثر آن بزرگوار را شاعر بنامد-حال چه به تصریح و چه به تلویح-مرتکب اشتباه و بالاتر از آن گناه شده است.این عبارات را خلاصه تر برای صاحب اثر کامنت گذاشتم اما چون دیدم نه نظرم را تایید کرده اند و نه عبارت را تغییر داده اند وظیفه دانستم که اینجا توضیح دهم.والسلام.
|
{وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ } آایه ی 69 سوره ی مبارکه ی یاسین . علاوه بر این در تاریخ اسلام مضبوط است که دشمنان اسلام وحی الهی را چیزی از قبیل سحر یا شعر قلمداد می کردند و نیز در تاریخ می خوانیم که پیامبر گرامی اسلام حتی وقتی شعری از شاعران عرب را می خواستند به زبان بیاورند آن را در هم می ریختند و به نثر در می آوردند !!! استاد خوش عمل تذکر بجایی داده اند / هرچه سریعتر باید این قسمت از شعر حذف شود . من از مدیران محترم سایت جدا تقاضا دارم ترتیبی بیندیشند که هیچ شعر موهنی و هیچ اثری که به نحوی با مبانی اعتقادی مکتب حیاتبخش اسلام متنافی است امکان راهیابی و درج در این سایت را نداشته باشد .
|
با سلام ضمن اینکه نقد دوستان در مورد این سطر شعر را وارد می دانم.توصیه میکنم اگر دوستان خطایی نا خواسته در شعری ملاحظه کردند که شاعر نادانسته مرتکب ان شد.مشفقانه متذکر شوند.از محتوای بقیه این شعر بر می آید که شاعر نگاهی قابل تقدیر داشته است ولی من هم توصیه میکنم این سطر ویرایش شود و پیشنهاد من این است:«زبان به آیت گشود» هر چند محتمل است که این سخنان از جانب خدیجه باشد.ولی در بخش پایانی می گوید: روبرویش(ضمیر ش اشاره به خدیجه)امین ایستاده است که نگاهش(نگاه محمد) نقطه عطف عفت است و صدایش (صدای محمد)...... زبان به شعر گشود ..که روند منطقی شعر اشاره به حضرت رسول داشته است.باز هم کاش شاعر نظر خودش را بگوید واین اشکال را رفع کند. خداوند شاعر محترم را خیر دهد
|
*تذکر ضروری:پس از نگارش و درج مطلب اول در خصوص سروده ی آقای پاکزاد ودر مروردوباره ی شعر ناگهان دریافتم که نکند منظور از کسی که زبان به شعر گشود پیامبر نه که خدیجه باشد.در همین فکر بودم که دیدم استاد وثوقی نیز در کامنتی که برایم گذاشته اند این مطلب را عنوان کرده اند.حقیقت این است که ابهام وجود دارد واز آن مواردی است که باید گفت «المعنا فی بطن الشاعر».البته نکته ی دیگر این است که در ابتدای شعر نیز ابهام هست آنجا که می گویند:همه ی زنها اورا می شناسند/مریم آسیهو...آیا مقصود خدیجه است؟ اگر آری این را چگونه هضم کنیم که آمدنش را انجیل با پیام آور محبت و...گره زده؟اگر آمدن پیامبر است که جای حرف ندارد اما صورت شعر با توجه به پس و پیش آن چنین می رساند که گویی خدیجه را می گوید.اگر چنین است که اشاره به نوید انجیل دراین خصوص درست به نظر نمی رسد....
|
با اهدای سلام مقصود دوستمان حضرت خدیجه است نه پیامبر. با این حال گمان می کنم شاعر نتوانسته است -به خاطر استفاده نسبتا ایهام ساز از ضمیرها - به درستی منظور خود را به مخاطب سرودهء خویش برساند که قطعا به بازنگری شخص شاعر محتاج است. می دانیم که بر مبنای منابع معتبر، حضرت خدیجه از حضرت محمد امین صلی الله علیه و آله خواستگاری کردند که شاعر با مصراع "زبان به شعر گشود" به این درخواست نجیبانهء حضرت خدیجه علیهاالسلام اشاره دارد. صدالبته حساسیت دوستان عزیز و گرانقدر من بسیار ستودنی است و نیازمند شکرگزاری. سعادتمند باشید.
|
بندی از شعر شاعر محترم که سوال بر انگیز شده بود تغییراتی را طلب میکند.وقتی شما میگویید روبرویش امینی ایستاده که نگاهش نقطه عطف عفت است با حرف«که» مشخص می شود که مرجع ضمایر در«صدایش»و«نجابتش» شخص امین است مگر اینکه تغییری کوچک در شعر بدهید.پیشنهاد من این است: حالا روبرویش «امین»ی ایستاده که نگاهش نقطه ی عطف عفت استُ {و} صدایش رایحه ی خوش بهشت باید سنت ها شکسته شود { زن }زبان به شعر گشود وشهر در نجابتش گم شد حالا با اضافه شدن واژه یزن همه ارجاع ها به سمت خدیجه سوق داده می شود. البته در ابتدای شعر هم دو سطر هست که ارتباط دادن آن با حضرت خدیجه قدری مشکل است.اینکه انجیل آمدنش را خبر داده باشد! درست است انجیل از آمدن پیام آور محبت وعدل خبر داده ولی آمدن خدیجه را با{پیام آور محبت وعدل}چگونه خبر داده است.
|