مثنوى .......تقديم به سرور كاينات (ص)
و آفتاب خدا بود مثل نور آمد
به گوش گوش سلیمان صدای مور آمد
غروب بود درینجا غروب انسانی
صدای درد صدا بود مثل توفانی
صدای مرگ به گوشم خدا خدا میگفت
به زخم زخم درونم دوا دوا میگفت
هزار ماه به دیدار یار می آمد
فرشته بود مگر شهسوار می آمد
قیام بود درینجا قیام روحانی
نیام بود به دستش نیام روحانی
سکوت کن که صدای خدا به گوش آید
و آب چشمه درین کوه ها به جوش آید
خدا به چشم تو جاریست فال میگوید
ورق ورق به زبان تو حال میگوید
نفس نفس به سرک های جاده میرفتم
به سوى سوى خدا پا پیاده میرفتم
و گردباد که پیچیده بود ,وحشت بود
و ابر ,ماه که دزدیده بود ,وحشت بود
به مهربانی دریا پیام عشق رسان
به موج موج تلاتم کلام عشق رسان
عبدالله ب.خود
تاریخ ارسال :
1391/11/2 در ساعت : 13:56:8
| تعداد مشاهده این شعر :
761
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.
قبول حضرت رسول باد پاینده و سلامت باشید سلام بر شاعر خوب ايران
|
سلام بر شما سروده تان زیباست قبول باشد انشاالله درود بر شاعر عزيز
|
سلامو عرض ادب جناب بیخود عزیز زیبا بود فقط بنظرم این مصراع : به ملاقات خدا پا پیاده میرفتم مقداری ایراد وزنی دارد جسارت حقیر را ببخشید تشكر عزيز حالى درستش كردم
|
|
سلام و درود جناب بیخود ارجمند زیبا و دلچسب نشست بر جان دل التماس دعای نیک قلمتان جاودان احساستان در امان باد
|