ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم به قطب عالم امکان حضرت ختم المرسلین محمد مصطفی (ص)
 
بت فراوان گشته اما دین حق تسلیم نیست
تا سپیدی هست از تاریکی شب بیم نیست
 
پیش سنگ و چوب اگر این قوم سر خم می کنند
  مي رسد مردی كه رسمش اينچنين تعظیم نیست
 
کار وحی این بار با جهل عرب افتاده است
کار موسی، کار عیسی، کار ابراهیم نیست
 
وحی راهش خرق عادت، وحی رسمش معجزه است
آنچه می گویند و می گویید و می گوییم نیست
 
می رسد از راه طفلی، پیشگویان گفته اند
می رسد روزی که مثلش هیچ در تقویم نیست
 
می رسد طفلی که دنیا سر به راهش می شود
هر دلی غم داشت او پشت و پناهش می شود

مربع

سنگ باران می کند اینک سپاه فیل را
آنکه بر فرعون نازل کرد قهر نیل را
 
کعبه را بی شک برای دین خود می خواسته
آنکه نازل کرده از منقارها "سجّیل"را
 
پا به دنیا می گذارد کودکی تاریخ ساز
مکه از خاطر نخواهد برد "عام الفیل"را
 
در روایت نیست، اما بر سر گهواره اش
بی گمان از کودکی می دیده جبرائیل را
 
می رسد از راه مردی، گشته ام تورات را
می رسد از راه مردی، خوانده ام انجیل را
 
آنکه عمری منتظر بودیم دیگر آمده است
مژده داد "انجیل یوحنّا" که نامش "احمد"است
1
مربع

بوی عطرش کوچه های مکه را برداشته 2
او که بین شانه اش مهر نبوت داشته3
 
بین موهای سیاهش چارده موی سپید 4
خرمنی جو گندمی پیچیده در هم کاشته
 
در شب مویش نمایان بود صبح روشنی
بیرقی از نور در پیشانی اش افراشته 5
 
شانه زد در موی خود، آیینه از حسرت شکست 6
در تبرّک هر کسی یک تار مو برداشته 7
 
بانمک تر بوده از یوسف، خدا در خلقتش 8
هرچه بوده است از هنر در جان او انباشته
 
گرچه از سوی خدا با حکم ارشاد آمده
فیض اجباری است، با حُسن خداداد آمده

مربع

با خودش از آسمان خُلق امین آورده است
آسمان را با خودش روی زمین آورده است
 
نور باران شد "حرا"تا وحی نازل شد: "بخوان"
آیه را از سوی حق روح الامین آورده است
 
"لات"و "عزا" در هراس از "قُل هُوَ اللهُ اَحَد"
جای شک باقی نمی ماند، یقین آورده است
 
رفته اوج آسمان و ریسمان آویخته
رشته ای محکم چنان حبل المتین آورده است
 
مست "رِضوانُ مِنَ الله" است آنجایی که هست
با خودش انگورِ فردوس برین آورده است
 
باده می آرد، خمارانش سبو آورده اند
هم خدیجه (ع)، هم علی (ع)، ایمان به او آورده اند

مربع

یک به یک شق القمرهایش که ظاهر می شوند
وایِ آنهایی که می بینند و منکر می شوند
 
عدّه ای عاقل نما تنها "ابو جهل" اند و بس
عدّه ای بی ادّعا "عمّار یاسر" می شوند
 
فکر می کردند با "شعب ابوطالب"، قریش
دیگر از دست رسول آسوده خاطر می شوند
 
زندگی وقتی قفس شد بال باید باز کرد
جعفر طیارها کم کم مسافر می شوند
 
از گلوشان بعد بعثت آب خوش پایین نرفت
سیزده سال است... یارانش مهاجر می شوند
 
آه، "ابو طالب" پس از "عبد المطلّب" می رود 9
مکه دیگر جای ماندن نیست، یثرب می رود
مربع

شب شبی شوم است، تا یاران چه باشد آخرش!
پس علی (ع) می خوابد امشب جای او در بسترش
 
نیست دور خانه جای سوزنی انداختن
غُلغُله است از بس که از شمشیرها دور و برش
 
مثل بوی گل گذر کرد از حصار خار ها
آنچنان رد شد که تاریکی نمی شد باورش
 
آیه نازل شد که "لا تَحزَن"، که تا اینجا مرا-
- هر که آورده است هم او می برد تا آخرش 10
 
او رسید و کام یثرب بس که شیرین شد، چنین
فی البداهه شعر تر می ریخت از چشم ترش :
 
"اَیُّهَا المَبعوثُ فینا جِئتَ بِالاَمرِ المُطاع"
"جِئتَ شَرَّفتَ المَدینَه، مَرحَباً یا خَیرَ داع"
11
مربع

خون دل ها خورده است این مرد، او غم دیده است
روزگار اینگونه غم دیدن به خود کم دیده است
 
داغ مرگ حمزه خود داغی جگر سوز است و او
هم به لطف دوستان داغ اُحُد هم دیده است
 
طعنه ها، زخم زبان ها، ناسزا ها، نیش ها
رنج کم نگذاشته، خوانی فراهم دیده است
 
طائف و احزاب و خيبر، موته و بدر و تَبوک 12
کُشته های راه حق را پُشته بر هم دیده است
 
اشک را در چشم هایش هیچ کس هرگز ندید
غیر اشک شوق، اشکی را که زمزم دیده است
 
لشکر اسلام دشمن را به تنگ آورده است
مکه را بی جنگ و خونریزی به چنگ آورده است

مربع

می رسد آسیمه سر، انگار سر آورده است
اشک شوق آسمان را ابر در آورده است
 
خوش خبر باشی! چرا اینقدر خوشحالی!؟ بگو
- چشمتان روشن که همراهش سحر آورده است
 
كعبه دوشادوش مي بيند خليلي با خليل
اين خليل اما عصا جاي تبر آورده است
 
كفر بت ها را كه با "الله اكبر" گفتنش
بيست سالي مي شود اين مرد در آورده است 13
 
باد ديگر هر زمان از آن طرف ها رد شده
از "هُبل" با خرده ي سنگي خبر آورده است
 
عشق هجّی می شود با "میم" و "حا" و "میم" و "دال"
"اشهد انَ‌..." اذان عشق مي گوید بلال

مربع

مکه در آغوشِ امنِ مصطفی آرام شد
خون دل های محمد (ص) دستگیر جام شد
 
خانه می بردند با خود سهم بیت المال را
تنگدستی عاقبت با عدلْ شیرین کام شد
 
دیگر از شب های بی مهتاب عاری شد زمین
در طوافِ کعبه وقتی ماه در احرام شد
 
رفت و رفت و رفت تا در آخرین حج در غدیر
موهبت کامل شد و دین خدا اسلام شد 14
 
ناگهان بانگ رحیل آمد به گوشش، رخت بست
موسم تنهایی دنیا چه بی هنگام شد!
 
کرد دنیا را رها در سوگ و رنج و درد و رفت
عاقبت ماه صفر کار خودش را کرد و رفت

مربع

چارده قرن است با او عشق خلوت می کند
از غمش با "قبّهُ الخضرا"شكايت می کند
 
گفتنش سخت است، اما شاد باش ای روزگار
رفته رفته عشق دارد رفع زحمت می کند
 
کفر جولان می دهد با نام آزادی، دریغ
صبر هم دارد به این اوضاع عادت می کند
 
دست دشمن، دست صهیون، دست شیطان،... دست ما-
- با کدامین دست ها هر روز بیعت می کند؟
 
منع کافرها مکن، از سستی ایمان ماست
هر که جرأت می کند بر او اهانت می کند
 
جمعه روزی می رسد از راه مردی سبز پوش
بی خبرهای به ظاهر منتظر، قدری به هوش

 

 
1- در انجیل یوحنا بشارت آمدن پیامبر خاتم داده شده است که نامش "احمد" است.
2- امام صادق(ع) مي فرمايد:«پيامبرخدا (ص) بيش از آنچه كه براي خوراكي و طعام خرج كند، در راه عطريات خرج مي كرد.
3- سلمان فارسى مى‏گويد: حضور پيامبر رسيدم؛ رداى خود را كنار زد و فرمود به آنچه مأمورى نگاه كن و من مهر نبوت را ميان دو شانه او ديدم كه همچون تخم كبوتر بود.
4- انس بن مالك مي گويد: در همه سر و صورت رسول خدا (ص) فقط چهارده تار موي سفيد وجود داشت.
5- در روایات آمده که پيشاني حضرت(ص) درخشان بود که توجه ديگران را جلب مي کرد.
6- در روایت آمده است پيامبر خدا (ص) در آئينه نگاه مي كرد و موي سر خود را شانه مي زد.
7- در روایت است که همسران رسول خدا (ص) مراقب و منتظر بودند كه وقتي از موهاي سر و صورت حضرت مي ريخت، آن ها را جمع مي كردند، تار مو هايی كه گاهي نزد مردم به عنوان تبرّك ماندهبود از همان موها بود.
8- در حديث از رسول (ص) آمده: «اَخی يوسُف اَصبَحُ مِنّی وَ اَنَا اَملَحُ مِنه»: برادرم يوسف از من زيباتر بود، ولی مناز او نمكين ترم.
9- معروف آن است که مرگ حضرت ابوطالب (ع) در سال دهم بعت و سه سال پیش از هجرت رخ داده است.
10- ... ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا... او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتى به همراه خود مى‏گفت اندوه مدار كه خدا با ماست... (سوره توبه، آیه 40)
11- چنانکه سیره نویسان و مورخان آورده اند در آستانه ورود پیامبر(ص) آنگاه که مرکب پیامبر(ص) از ثنیه الوداع سرازیر شد خیل عظیمی از مردمان هلهله کنان به استقبال آن حضرت شتافتند و این میان عده ای از کنیزکان و دختران یثرب دف زنان زمزمه می کردند:طلع البدر علینا من ثنیات الوداع (ما شب چهارده از گردنه وداع بر ما طالع شد)/ وجب الشكر علینا ما دعى لله داع(شکر خدا بر ما واجب است؛ تا هنگامی که ندای دعوت به سوی خدا طنین انگیز باشد)/ أیها المبعوث فینا جئت بالأمر المطاع(ای که بر ما مبعوث شده ای، تو با دستوری پذیرفته آمدی)/ جئت شرفت المدینة مرحباً یا خیر داع(آمدی و با ورودت مدینه را شرافت دادی ، خوش آمدی ای بهترین دعوت کننده)...
12- اسامی برخی از جنگ ها و غزوه هایی هستند که در زمان حضور حضرت رسول در مدینه بین سپاه اسلام و مشرکان رخ داده است.
13- فتح مكه در سال هشتم هجرت يعني بيست و يك سال پس از بعث حضرت رسول (ص) به وقوع پيوسته است.
14- سوره مائده آیه 3: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا... امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيين برگزيدم...»

 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  حضرت محمد (ص) ، تركيب بند نبوي ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/30 در ساعت : 17:45:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  2163


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  سما     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام چند خطی از مطلب راجع به پیامبر ص رو خوندم ممنون از زحمات شما .
نغمه مستشارنظامی
1391/10/30 در ساعت : 20:59:47
عشق هجّی می شود با "میم" و "حا" و "میم" و "دال"
"اشهد انَ‌..." اذان عشق مي گوید بلال

بسیار عالی سروده اید تاریخ گرانبهای صدر اسلام را خواندنی و به یاد ماندنی است و موثق و شاعرانه -همه ویژگیهای یک شعر آیینی خوب را دارد
پاینده باشید
عباس خوش عمل کاشانی
1391/10/30 در ساعت : 18:36:49
درود و سلام بر شما.طیب الله انفاسکم و تقبل الله.بی تردید فیض روح القدس در پرداختن این نفیسه ی دلربای جانبخش مدد فرموده است.این شعر جاودانه است.دست مریزاد.
.................

سلام جناب استاد خوش عمل گرامي

ممنون از لطف هميشگي تان. الحمد لله كه به دل مباركتان نشسته
سید مهدی نژاد هاشمی
1391/10/30 در ساعت : 20:26:23
درود دوست عزیز غزل ترکیب بند زیبایی بود
مصطفی کارگر
1391/11/1 در ساعت : 9:5:41
انشالله خود خدا مهر قبولی بزند بر این شعر.
وحیده افضلی
1391/11/1 در ساعت : 2:23:0
دست دشمن، دست صهیون، دست شیطان،... دست ما-
- با کدامین دست ها هر روز بیعت می کند؟

منع کافرها مکن، از سستی ایمان ماست
هر که جرأت می کند بر او اهانت می کند

احسنت...احسنت احسنت
عاااااااااالی بود
جواد شیخ الاسلامی
1391/10/30 در ساعت : 23:21:32
سلام علي‌جان
خدا و رسولش قبول کنند ازت. خواندم و بهره بردم.
زهرا شعبانی
1391/11/1 در ساعت : 15:15:22
احسنت جناب فردوسی
نمی دانم چندمین بار است این شعر را می خوانم اما می دانم که هر بار بیش از پیش آموخته ام
مأجور باشید انشاالله...
سارا وفایی زاده
1391/11/1 در ساعت : 9:39:52
درود بر قلم توانایتان
عبدالله امان
1391/10/30 در ساعت : 19:40:39
درود بر ال محمد
شعر هاى تان زيبا بود
سید حسن رستگار
1391/11/1 در ساعت : 1:39:19
سلام علی جان

چه ترکیب بند زیبایی هرچه جلو میرفتم دلم نمیخواست به پایانش نزدیک شوم
عالی بود مرحبا

برق رار و بر مدار
یا علی
محمد صارمی شهاب
1391/11/1 در ساعت : 12:18:4
سپاس شاعر
محمد امین پور
1391/11/1 در ساعت : 17:48:42
احسنت و طیب الله انفاسکم
بسیار دلنشین و نغز سروده اید
ساراسادات باختر
1391/11/9 در ساعت : 11:55:35
ماشائ الله به این کار
زیبا بود.
بازدید امروز : 23,255 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,855
logo-samandehi