ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کمی حلوای لب ، نذرِ لبم کن یا تفاهم کن

کمی حلوای لب ، نذرِ دل  بیمارِ مردم کن
به این شیرین دهانی ، گریه هایم را تبسم کن
 
گرفتاری ما کم نیست ،سودایی و رسوایی
تصدق می کنی ، پیمانه را لبریز گندم کن
 
اگر هستی عزیز  مصر ایمانم ، بیا یوسف
زلیخای دلم پیر است تو ، برنا تجسم کن
 
زمان قحطی عشق است، می سازی سبوی غم
بیا یکبار هم اشک ِ مرا دُردانه در خُم کن
 
غرور کاملی داری که میدانی که زیبایی
بیا با جلوه ای رسم و رسوم دلبری گُم کن
 
تمام سهم ِ چشمانم ،حسودی ریخت در چاهی
به آن  پیراهن  امن یجیبت ، یک ترحم کن 
 
نصیبی می برم آیا ز تاکستان لب هایت
کمی حلوای لب ، نذرِ لبم کن یا تفاهم کن
 

 

کلمات کلیدی این مطلب :  سودایی ، قحطی عشق ، تصدق ، چشم ، امن یجیب ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/27 در ساعت : 15:8:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  1077


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/10/27 در ساعت : 15:31:40
احسنت

از اشعار قبلی شما قویتر و کم ایرادتره

این مصرع کمی از جهت معنا و وزن می لنگه. جای اصلاح هست

زنده باشی................

درود بر شما سپاسگزارم ، مصرع را نفرمودید .
دکتر آرزو صفایی
1391/10/27 در ساعت : 17:39:7
سلام بر شما
خواندم و بهره بردم
دست مریزاد
علی‌رضا پیش‌بین
1391/10/27 در ساعت : 19:17:2
خواندني بود با تشبيهات و تلميحات زيبا. تشكر . مصراع « تمام سهم چشمانم... اگر به صورت« تمام سهم چشمم را حسودي ريخت در چاهي » باشد زيبا تر است.
علی عبداللهی
1391/10/29 در ساعت : 10:26:2
سلام گرامی
آدینه ی خوبی داشته باشید
سپاس

شعر خوبی است
بازدید امروز : 22,481 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,081
logo-samandehi