ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کافه ها شاعران بی دردند
کافه‌ها شاعران بی‌دردند، عمری آسوده‌خاطرند انگار!
کافه‌هایی که در توهم خود، نبض شعر معاصرند انگار!
محو دود غلیظ سیگارند، همه شب تا سپیده بیدارند
بر سر شعر، های ‌و هو دارند، به گمانی که شاعرند انگار!
شاعرانی که با تب هر شعر، در پی عشق تازه می‌گردند
با نگاهی همیشه وهم‌آلود، محو میز مجاورند انگار!
یک طرف شاعران «پوچ‌گرا»‌، یک طرف شاعران «پست‌مدرن»
ادبیات شوم بی‌قیدی، ادبیات «ظاهراً»، «انگار»...
جوهر شعرشان نخشکیده، پشت درهای انتشاراتند
برگه‌های به رنگ خاکستر، وصلة میز ناشرند انگار!
دسته‌چک‌های بی برو برگشت، هی ورق خورد و شعر پرپر شد
ناشرانی به فکر سود و زیان، ناشرانی که تاجرند انگار!
دست در دستِ باده مدهوشند، مست مستند و گرم آغوشند
کافه‌هایی که کفر می‌نوشند، کافه‌هایی که کافرند انگار!

کلمات کلیدی این مطلب :  کافه ، ها ، شاعران ، بی ، دردند ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/21 در ساعت : 12:29:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1156


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی سعادتخانی
1391/10/21 در ساعت : 19:41:52
امروز عجب توفیقی دارد تابلوی سایت/شعرهای یکی از یکی بهتر/فزون باد
علی فردوسی
1391/10/28 در ساعت : 11:21:32
سلام برادر

مشتاق دیدار

با اینکه چندمین بار بود این شعر رو میشنیدم ولی باز به دلم نشست

یا علی
دکتر آرزو صفایی
1391/10/21 در ساعت : 23:36:52
درود بر شما
زیباست
نغمه مستشارنظامی
1391/10/21 در ساعت : 17:42:40
دسته‌چک‌های بی برو برگشت، هی ورق خورد و شعر پرپر شد
ناشرانی به فکر سود و زیان، ناشرانی که تاجرند انگار!

سلام بر شما درد دل همه ما را گفتید.پاینده باشید
بازدید امروز : 27,529 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,248,736
logo-samandehi