ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پشت درهای بسته چیزی نیست
  1. آ...ی! دستان خسته در نزنید
    پشت درهای بسته چیزی نیست
    تووی پاهایتان به جز بندی
    - آ ن هم از هم گسسته- چیزی نیست!

    در پی روز و نور می گردید
    تیره تر می شوند شب هاتان
    لب که تر می کنید ای بیداد!
    تشنه تر می شوند لب هاتان

    ... دردهاتان گلیم پاخورده ست
    تا ((که )) را زیرِ خوابتان بِبرید؟!
    آبرویی نمانده تا اینبار
    با غم نان و آبتان بِبرید!

    مثل پروانه ای که می بیند
    مانده در قعر مشت، می ترسید
    سرتان را چه زود می دزدید!
    مثل یک لاک پشت می ترسید

    راه، از خواب دره می گذرد
    زیر پاهایتان سرازیری ست
    از شما لال ها! نگفتن ها!
    یک صدا هست و آن هم از سیری ست!
     
    پشت درهای بسته چیزی نیست
    هر چه پا تووی دره ها مُردند
    ایستادم بلند گریه کنم
    در سکوتی که بره ها مُردند

     
کلمات کلیدی این مطلب :  پشت ، درهای ، بسته ، چیزی ، نیست ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/18 در ساعت : 0:35:29   |  تعداد مشاهده این شعر :  3348


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مجید هادوی
1391/10/18 در ساعت : 11:19:23
مثل پروانه ای که می بیند
مانده در قعر مشت، می ترسید
سرتان را چه زود می دزدید!
مثل یک لاک پشت می ترسید
خیلی مسلط و روان . احسنت
حمیده میرزاد
1391/10/18 در ساعت : 11:49:2
سلام ودرود

زیباستتتتتتتتتتتتتتتت..
دکتر آرزو صفایی
1391/10/18 در ساعت : 11:32:47
سلام بانوی شعر
زیباست راز نهفته در درون سروده ات
آفرین
مجتبی اصغری فرزقی
1391/10/18 در ساعت : 8:10:35
سلام سركا رخانم گيلاني

شعر شما را خواندم
خوبي چهار پاره وسعتي است كه به شاعر مي دهد و شاعر بسته به توانايي كه دارد مي تواند در آن مانور كند


موفق و مويد باشيد
مژده ژیان
1391/10/19 در ساعت : 9:58:2
ايستاده ام بلند گريـــــــــــــــــــــــه ميكنم.......
در سكوتي كه بــــــــــــــــــــــره ها مرده اند......................

بارها و بارها خواندمش و هر بار با درد پنهان در كلامتان را هم درد شدم و در نهايت ايستادم تا بلند گريه كنم در سكوتي كه........

شعري فرا تر از زيبا بود بانو گيلاني
برقرار قلم احساستان
بازدید امروز : 31,644 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,195,955
logo-samandehi