ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بی گمان کربلا فقط غم نیست...


 
هیچ فرقی نمی کند تا کی، چشم دلدادگان به در باشد

بی گمان دل به راه باید داد، حکم معشوق اگرسفر باشد


می رود کاروان و آگاه است، مقصدش (قربة ً الی الله) است

تیر دشمن که می رسد بایست، سینه ی دوستان سپر باشد!


لحظه ای میهمان و گه مولاست،هر طرف بنگری حبیب خداست

اُف به دنیا اگـــر مقابل او، آتش جنگ شعـــــــــــله ور باشد


گرچه پا در رکاب آماده ست، نامه ها در پی اش فرستاده ست

غیرت کوفه می رود از دست، هر کجا حرف سیم و زر باشد!


می رسد لحظه ی نبرد اما، شرح این قصه در توانم نیست

"شور" وقتی که بیکران بشود، "شعر" بایست مختصر باشد!



می روم پای بیت هایــــــم را، بکشانم به دستـــــــه های عزا

نذر دارم که این غزل با من، چــــــــــارده قرن دربدر باشد!


راه ما تا حسین(ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست!

عمر ما وقف این شده ست انگار، چشممان پای روضه، تر باشد!


بی گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست

یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!


وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چنـــد جمله چیزی نیست:

ناله هایی کـــه با ریا بزنیـــــم، اشک هایی که بی اثر باشد...

 


موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/15 در ساعت : 20:56:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  1949


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی سعادتخانی
1391/10/24 در ساعت : 19:21:48
سلام / خانم شعبانی را در این سایت شناخته ام و علیرضا را نیز سالهای کمی ست می شناسم اینگونه بحثها را خیلی صحیح نمی دانم و اعتقاد دارم اگر قرار بود هر وزنی انحصاری باشد و و شاعر دیگری حق سرودن در این وزن را نداشته بود آیا امروز اصلا" شعری وجود داشت که شاعری نیز داشته باشد
من هم چون عزیزان دیگر هر دو اثر را به دفعات خواندم و چون عزیزمان خصلتی جز وزن شباهتهای زیادی را نیافتم گرچه لزوم بودن شباهت هم جرم بخشودنی نمی تواند باشد
اینها را عرض کردم تا با تعامل و سعه صدر بگذاریم و اجازه دهیم مخاطب خود شعر روحش را بیابد
هم شعبانی گرامی از آینده دارهای خوب شعر معاصر هستند و هم علیرضا الفبایی، این بی انصافی هست بخواهیم با این تنش ها جریان زلال این رود لطیف را گل آلود کنیم . بیائید باور کنیم نگاه کردن ماهی های زیبا در جریان زلال آب بهتر از گرفتن آنها در مسیر آلوده شده آب می تواند روح و روان ما را جلا دهد، بگذاریم جریان روان این حرکت معنوی ادامه داشته باشد و این دوگانگی را خواسته یا ناخوسته به نام غزل و به کام شعر نو و سپید تلخ نکنیم این برادرها(جریان شعر نو و کلاسیک) اگر ما رضایت دهیم در آرامش زندگی خواهند کرد
سید علی اصغر موسوی
1391/10/25 در ساعت : 17:26:27
سلام بر جمع
این روزها نه حال سرودن دارم
نه نقد
کار تصحیح آثار برخی از بزرگواران (زید عزتهم) که معمولا برای امرار معاش انجام می گیرد نیز ، به تاخیر چند ماهه افتاده، اما درباره غزل خانم شعبانی عرض می کنم :سزاوار این گونه آثار فاخر - ضمن بررسی - تنها تحسین است ، در مقابل آثار بسیار ضعیفی که تحت عنوان "آیینی" به بازار سخن آورده می شود.
غزلی با وزنی خوب، بیانی خوب و پیامی " رسا" نه از لحاظ ساختاری - جز مواردی اندک که اساتید اشاره کرده اند- و نه از لحاظ محتوایی ، نه تنها ایرادی نداشت ؛ که خیلی هم "عالی" بود. یا حق .
بهشاد امامی
1391/10/24 در ساعت : 21:5:40
سلام به دوست عزیزمان جناب آقای الفبایی
حضور شما، شاعر جلیل القدر اهل بیت علیهم السلام، موجب افتخار اعضاست و آشنایی ما با شما، موجد خوشوقتی.
این که در دفاع از حقوق خویش پای می فشارید -فی نفسه-ستودنی است و امیدوارم که خداوند به شما صبر و اجر عنایت کند.
علیرضای عزیزم! بار اثبات این مدعا بر دوش شما بود که در این تبادل دوستانهء نوشته ها در مقام مدعی بودید. بنابراین اکنون حضرتعالی بر اساس قواعد فقهی و حقوقی و نیز از چشم انداز اخلاق اسلامی، یک عذرخواهی کوچک به خواهر گرامیتان بدهکارید.
برادرم! حدود 14 سال پیش بنده در یکی از انجمن های معتبر ادبی، دو غزل عاشقانه را دیدم که توسط دو شاعر سالخورده سروده شده بود و خوانده شد.
آن دو غزل نه تنها در وزن و قافیه، بلکه در موارد قابل توجهی از مضمون و آرایه های ادبی نیز باهم تشابه عجیبی داشتند.
علیرضاجان! آن روز هیچ یک دیگری را متهم نکرد و تازه موجب شد که فضای آن روز انجمن ما خاطره انگیز بماند. -خدایشان رحمت کند.-
می شود جای دوری هم نرفت، خاطرم هست که سال گذشته، در همین سایت دو نفر از دوستان عزیزم، حضرات آقایان "خوش عمل کاشانی" و "انصاری نژاد" هرکدام یک رباعی را همزمان به امام عصر -روحی فداه- تقدیم کردند که مصراع پایانی هر دو رباعی، این بود : "عجل لولیک الفرج ، یا الله".
می دانید نتیجه چه شد؟ ایجاد یک فضای معنوی خاص در سایت، همین!
به قول یکی از دوستان بنده، این یک نگاه و احساس مشترک بین دو شاعر است، برادر!
راستی! وزن این شعر خانم شعبانی و شعر شما، مورد علاقهء من است که مطالب بسیاری با این وزن نوشته ام.
ما همه سربازهای یک جبهه ایم و موفقیت هریک از ما موفقیت دیگران است و بد نیست که گاهی یک سرباز به سرباز دیگر -در فرض ذکر شده توسط شما-یاری رساند.
هدفمان یکی است و اصل این است که برای هدفمان یک تعداد شعر مطلوب سروده شود. این که نام شاعر چیست ، فرقی نمی کند، به نظر من.
امیدوارم که خداوند به قلم شما آن قدر برکت دهد که مانند آن و بهتر از آن شعر، بسیار بسرایید.
ببخشید.
پویا و پایا باشید.
علی‌رضا الفبایی
1391/10/23 در ساعت : 20:14:42
سلام مسئول محترم نقد.انتظار دارم که مطالب بنده را با گوش جان بشنوید و صادقانه منعکس کنید . چندی پیش این افتخار را داشتم که غزلی را با مطلع :در ازل بر فراز منبر نی. یک سر بی بدن عیان کردند _ به رشته ی تحریر در اورم غزلی که هر بیتش به فیض و کرامات حضرت حق و تمرین و ممارست چندین و چند ساله حقیر . تنوع زبانی و مضمونی و انسجام معنایی منحصر به فردی داشت. لازم به ذکر است که در این وزن تا کنون غزلی را در مدح اقا امام حسین کسی نسروده است . این غزل بدون این که وارد مستقیم گویی شود در هر بیت طوری به مفاهیم نازک عرفانی وتغزلی و حماسی و اجتماعی و ... میپردازد که هر مخاطب فهیمی را به شگفتی وا میدارد . و اما اصل سخن اینکه خانم شعبانی اگر به قول زنده یاد حسین منزوی به منبع و ماخذ و نام سراینده ی غزلی که بی شک از ان متاثر شده اند اشاره ای می کردند نه تنها از شان و منزلتشان کاسته نمی شد بلکه اخلاق حسنه ای را در جرگه ی شعر و شاعری به یادگار می گذاشتند . جای بسی تامل است که از بین خوانندگان غزل خانم شعبانی که اکثرا دستی بر اتش شعر و نقد دارند هیچ کدام به این موضوع اشاره ای نکرده اند .ختم کلام اینکه کل غزل سرکار خانم علاوه بروزنش تحت تاثیر مستقیم این بیت است : باز در سورت ای غرور عبور . پایکوبان شده است بیشه ی نور/ گر چه خیلی به نام مرثیه خوان . قامت خویش را کمان کردند/ من متاسفم که این روند خزنده مدت هاست که سایه ی نامیمون خود را بر بساط احساساتمان افکنده . این بده بستان های ضد شعر . مگر گناه ما اذری ها چیست که تا در قید حیات هستیم آثارمان موجب بی مهری قرار می گیرد .از شهریار بگیر تا حسین منزوی و عمران صلاحی و بهرام اردبیلی و... بی اجر بود و منت هر خدمتی که کردم/ یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
زهرا شعبانی
1391/10/24 در ساعت : 12:11:52
درود جناب الفبایی.تعجبم از شما نیست که چنین حرفهای بی اساسی را بر لب رانده اید چرا که بسیارند کسانی که برای مطرح کردن خویش به حاشیه سازی متوسل می شوند! در شگفتم که چگونه مسوول محترم بخش نقد قبل از اینکه به صحت و سقم چنین مطالبی پی ببرند آن را به نمایش عمومی در می آورند! در نقض و رد ادعای شما همین بس که دچار این توهمید که کسی تا کنون شعری در این وزن برای سرور و سالار شهیدان نسروده است! خوشبختانه یا متأسفانه در سالهای اخیر این وزن چنان همه گیر شده است که اگر زحمتی به خود داده و در همین مجموعه ی شعر پارسی زبانان دفترهای شعر دوستان را ورق بزنید درمی یابید که شما چندمین نفری هستید که در این وزن شعر عاشورایی سروده اید! لازم به توضیح است که بنده نه تا بحال نامی از شما شنیده بودم و نه شعر مورد نظرتان را خوانده بودم. اگرچه معتقدم که واژه ها و وزن و ردیف و قافیه ارث پدری هیچکدام از ما نیست و نخواهد بود باید عرض کنم که بنده اصلا هیچ شباهتی بین این دو شعر نیافتم ولی با تمام این تفاسیر اگر باز هم بر ادعایتان پافشاری دارید می توانم با ارائه ی سند و مدرک به شما شاعر ارجمند ثابت کنم که شعر من قبل از شعر شما سروده شده است. در این موضوع شک نکنید.یا حق
ابراهیم حاج محمدی
1391/10/25 در ساعت : 9:58:47
سلام مجدد
چندین سال پیش در شیراز در مراسم شب شعر یادواره ی حضرت زینب افتخار حضور داشتم . بنده قصیده ای سروده بودم در باره ی حضرت زینب که در دفتر شعرم موجود است . اتفاقا استاد حبیب الله چایچیان نیز که در آن مراسم حضور داشت سروده ای با همان وزن و قافیه و با همان ردیف سروده ی من داشت در باره ی حضرت زینب . وقتی پس از قزائت سروده ام از از پشت تریبون بر می گشتم ایشان بلند شد و آمد جلوی من و کفشهایش را در آورد و به من گفت زود زود پاهایت را بکن توی کفش های من !!! گفتم چرا استاد ؟ فرمود سروده ی من دقیقا با همین وزن و همین قافیه و ردیف است . خانم شعبانی عزیز من از شما بیشتر شوکه شدم با خواندن مطالب کلا بی اساس جناب الفبائی . خداوند همه ی ما را از مطابعت هوای نفس محفوظ بدارد .
حمید خصلتی
1391/10/23 در ساعت : 23:41:46
سلام بر شاعر محترم آقای الفبایی. مطلب تان را بی کم وکاست در بخش نقد گذاشتم ولی برداشت بنده این بود قدری بی انصافی کرده اید .جز وزن بین شعر شما وایشان اشتراک دیگری نیست.من هم شعر شما را خوانده ام هم شعر ایشان را ونه شما را چندان میشناسم نه خانم شعبانی را..من این حق را به خانم شعبانی میدهم تا اگر جوابیه ای داشته باشد در همین بخش منتشر شود.بعد از ان هم کاری که میشود کرد این است که هر دو شعر را در مقام مقایسه در بوته نقد قرار دهیم ودوستان قضاوت کنند. یاحق
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/10/25 در ساعت : 0:15:32
با سلام به استادان عزیز و شعبانی دوست صبور و محجوبم
خواندن این نقد بیشتر برای من یک جور شوک بود!
از آنجایی که دوستم شعبانی را از نزدیک میشناسم و میدانم در همین مدت کوتاه چطور توانسته شعری به این قوت بسراید و چطور از شهری کوچک آوازی چنین بلند سر داده...برایم عجیب بود که مورد کم لطفی قرار بگیرد.
زهرای عزیزم تو را نه به خاطر شعرت که به خاطر ادب و متانتت تحسین می کنم.
موفق باشی
ملیحه رجائی
1391/10/16 در ساعت : 0:37:54
درود بر شما بانو
ماجور باشید
محمد یزدانی جندقی
1391/10/16 در ساعت : 8:36:49
سلام بر شما
تحسین بر انگیز سروده اید :
می روم پای بیت هایــــــم را، بکشانم به دستـــــــه های عزا

نذر دارم که این غزل با من، چــــــــــارده قرن دربدر باشد!

راه ما تا حسین(ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست!

عمر ما وقف این شده ست انگار، چشممان پای روضه، تر باشد!
....................................................................... در پناه حق باشید
وحیده افضلی
1391/10/16 در ساعت : 16:15:41
سلام عزیز دلم
آفرین آفرین زهرا جانم
خیلی به دلم نشست
مجید مه آبادی
1391/10/16 در ساعت : 12:13:15
می روم پای بیت هایــــــم را، بکشانم به دستـــــــه های عزا

نذر دارم که این غزل با من، چــــــــــارده قرن دربدر باشد!
علی گیاهی
1391/10/16 در ساعت : 18:54:18
ازسروده احساسی سراسرادبیتان ممنونم سرکارخانم ارجمند
حمیدرضا اقبالدوست
1391/10/16 در ساعت : 21:20:44
بسیار عالی سروده اید /اجرتان با حضرت سیدالشهدا (ع) /یا حق
نغمه مستشارنظامی
1391/10/17 در ساعت : 0:44:44
راه ما تا حسین(ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست!
احسنت عزیزم خیلی عالی بود درک بالای تو و شعر زیبایت
دل تنگت بودم کم پیدایی مهربان اما می آیی شور به پا می کنی در دلمان
می آیم و می خوانمت بارها و بارها تالبریز شوم از حس نابت بانو
مجید هادوی
1391/10/15 در ساعت : 21:19:16
گرچه پا در رکاب آماده ست، نامه ها در پی اش فرستاده ست

غیرت کوفه می رود از دست، هر کجا حرف سیم و زر باشد!

احنست. خیلی زیبا و پرمغز بود. قبول باشد انشالله.
حسین سنگری
1391/10/15 در ساعت : 22:28:57
سلام خواهر
فوق العاده فوق العاده فوق العاده...
علی‌رضا علی‌سلیمانی
1391/10/17 در ساعت : 12:3:46
سلام. ممنون از شعر بسيار زيبا.




حمیده میرزاد
1391/10/18 در ساعت : 11:43:15
سلام زهرا جان

به به...

لذت بردم...از اینهمه ریز بینی وظرافتی که در غزلتان نهفته است..

بسیار ...بسسسسسسسسسسسسسیار زیبا.



بی گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست

یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!
بهشاد امامی
1391/10/17 در ساعت : 22:42:57
بسیار زیبا بود.
سلام خدا به شما و اجرتان با حضرت دوست.
سید علی اصغر موسوی
1391/10/22 در ساعت : 0:36:25
سلام و درود
عظم الله اجورکم
التماس دعا
پاینده باشی ان شاء الله
مجتبی اصغری فرزقی
1391/10/16 در ساعت : 7:47:52
سلام سركار خانم شعباني

كار زيباي شما را خواندم

تما م اركان غزل دست به دست هم داده اند تا ما شاهد كار زيبايي باشيم
موفق باشيد

اصغري فرزقي (كيان) مشهد
دکتر آرزو صفایی
1391/10/16 در ساعت : 12:34:53
سلام بانوی مهر
زیبا و دانگیز سرودی خواهر خوبم
برمدار باشی و قلمت جاودان
علی اکبر مقدم
1391/10/16 در ساعت : 20:7:15
السلام عليك يا اباعبدالله الحسين
خداوند اين حالات را از شما نگيرد
خوش به سعادتتان
ایمان کریمی
1391/10/15 در ساعت : 23:57:17
سلام خواهرم

طیب الله ، خیلی زیبا و روان و دلنشین و پرغم . . . . .
سید نقی عباس «کیفی»
1391/10/17 در ساعت : 9:44:49
سلام

شعر بسیار زیبایی از شما خواندم، بویژه ابیات زیر:

راه ما تا حسین(ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست!
عمر ما وقف این شده ست انگار، چشممان پای روضه، تر باشد!

بی گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست
یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!

وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چنـــد جمله چیزی نیست:
ناله هایی کـــه با ریا بزنیـــــم، اشک هایی که بی اثر باشد...

سلامت باشید و سربلند.
مژده ژیان
1391/10/16 در ساعت : 10:29:55
انديشه ي بلندتان را درود بانو!
مدینه ولی زاده جوشقان
1391/10/18 در ساعت : 10:15:55
سلام زهرای عزیزم
همیشه از خواندن اشعارت لذت بردم
بسیار زیبا و تاثیر گذار آفرین و احسنت
در پناه حق باشی
اکرم بهرامچی
1391/10/23 در ساعت : 22:30:21
بی گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست

یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!


دست مریزاد زهرا خانم عزیز
محمد وثوقی
1391/10/16 در ساعت : 17:6:37
سلام و عرض ادب
شعر بسیارزیبا و پرشوری است دست مریزاد.
جسارتاً:
به لحاظ دستوری «بایست» امروزه دیگر معنی الزام نمی‌دهد بل‌که فقط به معنی لزوم انجام کاری در گذشته است؛ چه آن کار انجام شده باشد چه نه. پس «بایست سپر باشد» یعنی سپرشدن لازم بوده؛ چه واقع شده باشد چه نه. همین‌گونه است «بایست مختصر باشد»... بنابراین تبدیل هر دو «بایست» به «باید» بر فصاحت شعر و هماهنگی زمان فعل‌ها در ابیات خواهد افزود. مثلاً می‌شود اولین بایست را به «باید» و دومی را به «باید که» تبدیل کرد...
مستدام باشید
ساجده جبارپور
1391/10/16 در ساعت : 21:44:44
خیلی شعرت قشنگ بود آبجی خیلی قشنگ بود
حسین نبی زاده اردکانی
1391/10/15 در ساعت : 21:37:44
وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چنـــد جمله چیزی نیست:

ناله هایی کـــه با ریا بزنیـــــم، اشک هایی که بی اثر باشد...
.....
وای بر ما اگر که گریه کنیم،دلخوشیمان به اشکمان باشد
لیک اشک یتیم و مظلومان،نزد ما خالی از اثر باشد
امیر سیاهپوش
1391/10/17 در ساعت : 15:54:49
گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست

یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!


وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چنـــد جمله چیزی نیست:

ناله هایی کـــه با ریا بزنیـــــم، اشک هایی که بی اثر باشد...
سید علی اصغر موسوی
1391/10/25 در ساعت : 17:26:20
سلام بر جمع
این روزها نه حال سرودن دارم
نه نقد
کار تصحیح آثار برخی از بزرگواران (زید عزتهم) که معمولا برای امرار معاش انجام می گیرد نیز ، به تاخیر چند ماهه افتاده، اما درباره غزل خانم شعبانی عرض می کنم :سزاوار این گونه آثار فاخر - ضمن بررسی - تنها تحسین است ، در مقابل آثار بسیار ضعیفی که تحت عنوان "آیینی" به بازار سخن آورده می شود.
غزلی با وزنی خوب، بیانی خوب و پیامی " رسا" نه از لحاظ ساختاری - جز مواردی اندک که اساتید اشاره کرده اند- و نه از لحاظ محتوایی ، نه تنها ایرادی نداشت ؛ که خیلی هم "عالی" بود. یا حق .
علی‌رضا الفبایی
1391/10/23 در ساعت : 20:39:45
بانو ظهور کن که دمی دست و پا کنیم دستی به هم بزن که کمی رقص پا کنیم ای کاش قبل از اینکه به ساحت شعر عاشورایی وارد میشدیم وجدانی عاشورایی داشتیم.خواهر ارجمند برای اینکه کپی را برابر اصل کنی اول باید به تزکیه ی نفس برسی!!
محسن کاویانی
1391/10/25 در ساعت : 14:36:27
بسیار زیبا بود
رضا محمدصالحی
1391/10/18 در ساعت : 14:21:29
می رسد لحظه ی نبرد اما، شرح این قصه در توانم نیست

"شور" وقتی که بیکران بشود، "شعر" بایست مختصر باشد!
......................
بسیار فاخر است این سروده ی زیبا . احسنت بانو
ابراهیم حاج محمدی
1391/10/24 در ساعت : 7:53:3
سلام و درود
در مصرع چهارم به نظرم به جای { بایست } اگر { باید } بیاورید بهتر است هر چند وزن دوری است و اشکالی ندارد و نیز در مصرع دهم به جای { بایست } اگر { باید که } بیاورید مناسبتر است . علی ای حال سروده ای زیبا و فاخر و دلنشین و بیادماندنی است . بهره بردم . مأجور باشید
زهرا طاهرزاده فرد
1391/10/26 در ساعت : 0:29:15
درود بر شما خواهر عزیز
بسیار زیبا سرودید
احسنت
پاینده باشید

سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/10/25 در ساعت : 0:14:46
با سلام به استادان عزیز و شعبانی دوست صبور و محجوبم
خواندن این نقد بیشتر برای من یک جور شوک بود!
از آنجایی که دوستم شعبانی را از نزدیک میشناسم و میدانم در همین مدت کوتاه چطور توانسته شعرهایی به این قوت بسراید و چطور از شهری کوچک آوازی چنین بلند سر داده...برایم عجیب بود که مورد کم لطفی قرار بگیرد.
زهرای عزیزم تو را نه به خاطر شعرت که بیشتر به خاطر ادب و متانتت تحسین می کنم.
موفق باشی
سید اکبر سلیمانی
1391/10/24 در ساعت : 10:39:17
كار بسيار زيبايي است خواهر. اجرتون با صاحب اثر
معصومه مهری قهفرخی
1392/6/7 در ساعت : 9:33:42
راه ما تا حسین(ع) بسیار است، تا حسینیّه گر چه راهی نیست!

عمر ما وقف این شده ست انگار، چشممان پای روضه، تر باشد!


بی گمان کربلا فقط غم نیست، پرچم مشکی محّـــــــــرم نیست

یک جهان جان نداده تا امروز، بغض یک کوچه بارور باشد!


وای بر ما اگر ارادتمان، جز همین چنـــد جمله چیزی نیست:

ناله هایی کـــه با ریا بزنیـــــم، اشک هایی که بی اثر باشد...

سلام.خیلی متفات تر از غزلهایی عاشورایی دیگر بود.از زاویه ای نو ونگاهی تازه تر سروده شده بود.لذت بردم
بازدید امروز : 9,082 | بازدید دیروز : 32,276 | بازدید کل : 125,524,200
logo-samandehi