ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ماه ردمي شدازشب يلدا،ولي انگاربي خبربوديم...
 ماه رد مي شد از شب يلدا،ولي انگار بي خبر بوديم
سايه هاهم بلند تر بودند،شاد از آن جشن مختصر بوديم
 
پاي اين صخره سفره گسترديم ،باده مان چاي قند پهلو بود
شب سردي كه گرم خاطره از كودكي هاي يكدگر بوديم
 
صفي از مرغ هاي ماهي خوار ،آمدند از اجل معلق تر
فكر اندوه ماهيان آنجا ،از همه عمر بيشتر بوديم
 
ماسه ها از تلاطم امواج، زير پامان تكان تكان  خورند
در مه آلود ساحل بي تاب ،چون دوتا قوي همسفر بوديم
 
سيلي موج ها مكرر شد ،ناگهان صخرها كم آوردند
چشم بر موج هاي ساحل كوب ،محو هنگامه ي خطر بوديم
 
قصه ي كودكي ها را شب يلدا به ماه مي گفتيم
گاه بالاي تخته سنگي نيز در خيال از ستاره سر بوديم
 
يادم آمد كه باد مي آمد شب يلداي كودكي هايم
خواهرم سوزني به دستش رفت ،دور قاليچه با پدر بوديم
 
شب يلداي ديگري اما مادرم در گدازه ي تب بود
داشت تا صبح سخت مي لرزيد، ما سراسيمه پشت در بوديم
 
عابر صخره هاي ساحلي ام موج ها در دلم مي آشوبند
بر همين صخره خوب يادم هست ،شبي اينگونه  تا سحر بوديم
 
1/10/91
کلمات کلیدی این مطلب :  ماه ، ردمي ، شدازشب ، يلدا،ولي ، انگاربي ، خبربوديم... ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1391/10/6 در ساعت : 16:49:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  1001


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1391/10/6 در ساعت : 21:4:25
سلام جناب استاد انصاری نژاد عزیز

شب يلداي ديگري اما مادرم در گدازه ي تب بود
داشت تا صبح سخت مي لرزيد، ما سراسيمه پشت در بوديم

چه یلداهای مضمون سازی ؟؟؟ غزل بسیار زیبا و حزن آوری بود خدا مادر بزرگوارتان را هم رحمت کناد
اصغر اکبری
1391/10/6 در ساعت : 19:6:36
سلام برادر
خوشحالم که دوباره سلامتی تون رو به دست آوردید.
البته امسال هم :
(شب يلداي ديگري اما شاعری در گدازه ي تب بود/
داشت تا صبح سخت مي لرزيد، ما سراسيمه پشت در بوديم)
شعر تصویری زیبایی بود.
با مهر
امیر سیاهپوش
1391/10/9 در ساعت : 9:24:29
دست مریزاد حاجی
خیلی خوب
ایمان کریمی
1391/10/8 در ساعت : 16:41:25
زیبا بود

مثل همیشه

طیب الله
بازدید امروز : 22,452 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,052
logo-samandehi