ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سید مرتضی




سید مرتضی ! .... با آن عینک پهن اش
وقتی نگاهم می کند از پشت قاب
دین و ایمانم را به باد می دهد
این همه سال
اگر یک بار مثل این مرد
مرا به باد می دادی، به باد نمی سپردمت
می دانی؟
حوالی ظهر بیستم فروردین....
نه! نمی دانی!
عکس سید مرتضی را ببین
با پایی که قطع شده...
دور تا دور انگشتری اش پر از ترکش است
و پای دیگرش هم...
اما دستش را شاعرانه
با ژستی فوق العاده
چنان به پیشانی چسبانده
انگار :
بادش می زنند
و برایش انار دانه می کنند
...
اینهاست که وقتی سید مرتضی نگاهم می کند
جسمم را لا به لای قبرها می گذارم
و روحم را کنار شمشاد مقبره اش ذبح می کنم
حالا هی نگو چرا دوستش داری؟
نه...این همه سال نتوانستی
و آن همه سال هم که می آیند نمی توانی مثل سید مرتضی با پای آویزان شده از پوست
ژستی بگیری که دلم را به باد دهی


 

کلمات کلیدی این مطلب :  شهید آوینی ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/15 در ساعت : 18:54:26   |  تعداد مشاهده این شعر :  1062


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحیده افضلی
1391/9/15 در ساعت : 21:45:55
دیشب خواب شهید آوینی را می دیدم...درست یادم نیست خوابم رو...فقط می دونم "سید" توی خوابم بود

دوست دارم زندگی ات مثل زندگی آوینی ها باشد

-------------------------------------------------------------------------------

ان شا الله عزیزم
زهرا شعبانی
1391/9/15 در ساعت : 21:7:27
درود بر شما جناب افضلی...
سید نقی عباس «کیفی»
1391/9/16 در ساعت : 23:57:40
سلام و درود
زیبا بود
شاداب باشید

--------------------------

سلام برادر . زیبا نگاه شماست
علی سعادتخانی
1391/9/16 در ساعت : 8:18:47
باز هم یک کار ارزشی و ارزشمند دیگر/موفق باشید طه عزیز

---------------------------------

سرافراز باشید استاد خوبم
امیر سیاهپوش
1391/9/18 در ساعت : 13:27:34
آفرین جناب افضلی احسنت
عکس سید مرتضی را ببین
با پایی که قطع شده...
دور تا دور انگشتری اش پر از ترکش است
و پای دیگرش هم...
اما دستش را شاعرانه
با ژستی فوق العاده
چنان به پیشانی چسبانده
انگار :
بادش می زنند
و برایش انار دانه می کنند



بسیار بسیار خوب


نه...این همه سال نتوانستی
و آن همه سال هم که می آیند نمی توانی مثل سید مرتضی با پای آویزان شده از پوست
ژستی بگیری که دلم را به باد دهی

باز هم مرحبا
زنده باشی

-----------------------------------------------------------

سلام استاد عزیزم ممنونم از دل گرمی دمادمتان
محمد شکری فرد
1391/9/15 در ساعت : 20:20:5
سلام طه جان...زیبا بود...

ممنون.
اکبر نبوی
1391/9/16 در ساعت : 5:1:14
درود بر جناب افضلی عزیز
بسیار زیبا بود. بویژه بند دوم شعر ارجمندتان. بسیار احسنت بر شما.
سربلند باشید.
...........................................

سلام استاد خوبم . این نظر لطف شماست . سر بلند باشید
محمد شکری فرد
1391/9/15 در ساعت : 20:19:48
سلام طه جان...زیبا بود...

ممنون.
نغمه مستشارنظامی
1391/9/16 در ساعت : 3:8:17
عجب شعریست عجب تصویر گویایی سروده اید و عجب آرزوی خواهرانه ای دارد وحیده مهربانم برایت برادر از آن آرزوهای زینبی ست. به پدر سلام برسانید
------------------------------------------------------------------------------
سلام خواهرم . ممنون از نظر شما . سلامت باشید
ایمان کریمی
1391/9/18 در ساعت : 0:41:23
سلام طه جان
هر موقع تو فکه می رسم به قتلگاه سید مرتضی اوینی دلم بیچاره میشه و عرق شرم بر پیشانیم میشینه که خاک بر سرت
به کجا چنین کند و بی حال داری قدم بر میداری؟؟؟؟
اینطوری قدم برداری :
هزار سال دیگه هم نمی رسی!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته از من است که بر من است ، والا رسیدن به شهدا دشوار نیست
قدمهام شل و تنبل شدم ، میخوام برسم ولی نمشه برسم
به لقمان حکیم گفت: تا شهر بعدی چقدر راهه؟؟ لقمان فرمود راه رو ، چند بار سئوال کرد و لقمان فرمود راه برو ، وقتی داشت میرفت لقمان صداش کرد و گفت تا شهر بعدی فلان قدر راهه ، داد زد چرا زودتر نگفتی
فرمود راه رفتنتو ندیدم
این راه رفتن منو به شهدا نمی رسونه ..............
خیلی راهه تا شهدا با این اوضاع
یاعلی

--------------------------------

سلام ایمان عزیزم

اگر از خود شهدا بخوایم راه سریع تر باز میشه و بهتر و زودتر به مقصد میرسیم
مخصوصا بزرگوارای مثل شما که دلت دست شهداست
ملیحه رجائی
1391/9/17 در ساعت : 0:19:53
چقدر من سید مرتضی را دوست دارم
چقدر زیبا سرودید
واقعا سید مرتضی با دل کار دارد..
بسیار عالی ست جناب افضلی
ممنون
خوشحالم از آشنایی تون..
زنده باشید

-----------------------------------

سلام خواهرم

سید مرتضی را تمام اهل دل دوست دارند ، اصلا نمیشود دل داشت و سید را نه !

سر بلند باشید
بازدید امروز : 8,827 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,230,034
logo-samandehi