ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عشق وحشی/به بهانه در پیش بودن کنگره ی وحشی بافقی



کنگره بزرگداشت وحشی بافقی شاعر شوریده وشیدای عهد صفوی صاحب مکتب وقوع وواسوخت با دبیری این حقیر در فروردین آینده در زادگاهش بافق (استان یزد) بر گزارمیشود.از همه ادیبان وشاعران گرانقدر از هم اکنون درخواست کمک ویاری داریم،وامیدواریم مارا از پیشنهادات ونظراتشان محروم نکنند.فراخوان هم داده ایم که بدست عزیزان میرسد.بدین بهانه بریده ای از مطلبی که کل آن در وبلاگ اینجانب هست،هر چند زیره به کرمان بردن را ماند،تقدیم می کنم:
******************
************

عشق وحشی
**************

عشق کیمیای هستی است و آتشی است که در قلب عاشق  واقع میشود،و عاشق را می سوزاند. عشق دریای بلاست وجنون الهی و هر دلی  که این آتش ندارد، در نظر وحشی جز آب و گل چیزی بیش نیست.
وقتی عاشق به مرحله کمال می رسد از خود بیگانه می شود و از زمان و مکان فارغ می گردد و جز به محبوب نمی اندیشد. گفته اند: "اگر بسته عشقی خلاص مجوی و اگر کشته عشقی قصاص مجوی که عشق آتشی است سوزان و بحری است بی پایان"و این بحر بی پایان مواج را عاشقان ستوده اند و عین زندگی دانسته اند.وباز گفته اند:
عشق درد نیست ولی به درد می آورد  ،بلا نیست ولی بلا می آورد، عشق براق سالکان است و مرکب روندگان و عشق حقیقی بزرگترین موهبت الهی است، عشقی که به لقاء محبوب حقیقی توجه دارد و عاشق مخلص را به سوی او می کشاند.
وحشی بافقی که بی شک از عارفان و عاشقان واقعی است می گوید:
اگر صد آب حیوان خورده باشی                      چو عشقی در تو نبود مرده باشی
مدار زندگی بر چیست بر عشق             رخ پایندگی بر کیست بر عشق
ز خود بگسل ولی زنهار زنهار                به عشق آویز و عشق از دست مگذار
به عین عشق آن کو دیده ور شد                      همه عیب جهان پیشش هنر شد
هنر سنجی کند سنجیده ی عشق                       نبیند عیب هرگز، دیده عشق
او در غزلی زیبا گدای عشق را از همه عالم مستغنی و تنها بنای ماندگار را بنای عشق می داند. او در پایان این غزل ،راه دور و دراز عاشق و معشوق را حتی اگر هزار سال هم باشد؛ مشروط به اینکه پای عشق در میان آید، آن قدر کوتاه میبیند که گامی بیش نیست.
مستغنی است از همه عالم گدای عشق               ما و گدایی در دولتسرای عشق
عشق و اساس عشق نهادند بر دوام                     یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق
آن ها که نام آب بقا وضع کرده اند                  گفتند نکته ای ز دوام و بقای عشق
گو خاک تیره زرکن و سنگ سیاه سیم               آن کس که یافت آگهی از کیمیای عشق
پروانه محو کرد در آتش وجود خویش              یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
وحشی هزار سال ره از یار سوی یار                  یک گام بیش نیست ولیکن بپای عشق
وحشی چنان اسیر عشق است و در مهجوری و مستوری می سوزد که این آتش از غزلهایش زبانه می کشد و بر دل خوانندگانش می نشیند :
گفتم که مگر پاس تف سینه توان داشت              حرفی به زبان آمد و آتش ز دهان جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی                این عشق کجا بود که ناگه ز میان جست
وحشی همواره از جام عشق مست است و هر آنچه غزل و شعر دارد از مدهوشی و مستی می داند.
هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل    از سر مستی است گر از وی نوایی سرزده است
 
وحشی دل به عشق هر بی سر و پایی نمی نهد وگرنه درد محبت را درمان می دانست.
یک التفات ز فرماندهان نازم نیست                    ز دور رخصت یک سجده ی نیازم نیست
منه به گوشه ی طاق بلند استغنا                          کلید وصل، که دستی چنان درازم نیست
مرا به کنگره ی وصل او صلا مزنید                     که آن پری که شما دیده اید بازم نیست
در این غزل وحشی آنقدر منزلت معشوق را بلند می داند که دسترسی به آن سخت است.
خویش را قابل آن آستان نمی داند. دستش به طاق بلند استغنا نمی رسد و بال پرواز خویش را ضغیف می داند.
وحشی عشق خود را حقیقی می داند و برای رسیدن به جانان معتقد است باید از خود گذشت.
اسیر جلوه ی هر حُسن عشقبازی هست               میان هردو حقیقت نیاز و نازی هست
ز هر دری که نهد حُسن پای ناز برون                بر آستانه ی آن در سر نیازی هست
چو نیک در نگری عشق ما مجازی نیست                        حقیقتی پس هر پرده ی مجازی هست
و داع خویش کن اول اگر رفیق منی                که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست
نه احتراز از آن جانب است همواره                  گهی زجانب وحشی هم احترازی هست
مرگ وحشی در سن 52 سالگی و به سال 991 هجری قمری اتفاق افتاده است که بی شک کوتاهی عمر او بی ارتباط به انبوه رنج ها و دردها و پریشانی های او نمی باشد.
ملا قطب شدّه باف در تاریخ فوت او گفته است:
وحشی آن دستانسرای معنوی                            گشته خاموش وبهم پیوسته لب
از غم لب بستن وحشی گشاد                             در پی افسوس گفتن بسته لب
سال تاریخش چو جستم از خرد                         در جواب من گشود آهسته لب
دست بر سر ای دریغا گفت وگفت                     بلبل گلزار معنی بسته لب
که مصراع « بلبل گلزار معنی بسته لب » از نظر خود ابجد 991 هجری قمری  می شود.
میر حیدر معمایی نیز که از یاران صمیمی وحشی بوده است، برای درگذشت او ماده تاریخی یه شرح زیر سروده است:
وحشی که شد نظامی ایام نام او                                    کِش قدر مستوی به نظامی قدر فتاد
گردون به رسم تعمیه می خواست بهر او             بر صفحه زمانه دو تاریخ را سواد
گفتیم دور شد ز سخن «ناظم» سخن                  گفتند اهل نظم نظامی ز پا فتاد
                           991                                       991     
«که نظامی ز پا فتاد» منظور آن است که حرف آخر این کلمه بردارند و می ماند نظام که جمع ابجد آن 991 است. این را هم بگویم که افسانه هایی از می و میخواری یا کشته شدن به دست معشوق در مرگ وحشی گفته اند که تمام بدون سند است و شاید اینکه به مرض «حمی محرقه» (ذات الریه همراه با تب شدید)مرگ او اتفاق افتاده باشد، صحیح باشد. به هر حال وحشی را در کوی «سربرج» به خاک سپردند و برایش سنگی ساختند که روی آن این غزل نوشته بود.
کردیم نامزد به تو بود و نبود خویش                  گشتیم هیچکاره ملک وجود خویش...
داستان گور وحشی هم در حوادث روزگار شنیدنی و خواندنی است. در محل گور وحشی بعدها حمام ساخته شد و سنگ آن در سال 1328 شمسی به دستور  حاکم وقت یزد امیر حسین خان از گلخن حمام بیرون آوردند و در صحن ساختمان تلگرافخانه، بنای یادبودی ساختند و سنگ را بر آن نهادند. اما بعداً در آنجا خیابانی احداث شد و بنای یادبود تخریب گردید و سنگ مدت ها کناری افتاده بود و بعدها سرنوشت سنگ هم در هاله ای از ابهام فرو رفت.
آری چنان که وحشی خودگفته بود: الهی سینه ای ده آتش افروز؛ از قبر او آتشدان حمام ساختندواینچنین شد که خواندید . و بعدها اینها خراب شد و از بین رفت و امروز پارکی بی طراوت به نام وحشی بافقی در خیابان مهدی ع یزد به نام آن عارف شیدا خودنمایی می کند باپیکره ای که در تابش آفتاب خیره گشته است و تیره ودیگر هیچ.
اینهم یک غزل از او:


قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست
مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست
قطره‌ای از باده‌ی عشقست صد دریای زهر
هر که یک پیمانه‌ی زین می‌خورد، می‌داند که چیست
وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم
علت آثار روی زرد می‌داند که چیست

 
کلمات کلیدی این مطلب :  کنگره وحشی بافقی ، عشق وحشی ، ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/14 در ساعت : 8:10:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  1964


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید نقی عباس «کیفی»
1391/9/15 در ساعت : 21:34:9
سلام استاد گرامی

اشعار زیبا و مطالب مفیدی است.

برقرار باشید.
فرزانه سعادتمند
1391/9/14 در ساعت : 20:50:21
سلام ودرود استاد
بهره بردیم پایدار باشید
محمد شکری فرد
1391/9/15 در ساعت : 20:59:39
سلام آقای محمدی....بسیار زیبا بود...

درود بر شما.
مصطفی پورکریمی
1391/9/15 در ساعت : 19:33:32
سلام جناب دکتر محمدی گرامی
خواندم و بهره مند شدم کلاس فشرده ای بود موفق باشید
زهرا شعبانی
1391/9/15 در ساعت : 21:28:20
درود بر شما استاد بزرگوار
سربلند باشید انشاالله...
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/9/14 در ساعت : 10:48:46
سلام استاد محمّدي عزيز و بزرگوار

دست مريزاد،
بازدید امروز : 46,469 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,005,069
logo-samandehi