نیزه قیام کرد و تو را از سر آفرید
	در چشم های مادر تو محشر آفرید
	 
	پهلوی مادر تو دوباره شکسته شد
	وقتی که زخم ، حادثه را پرپر آفرید
	 
	مادر، تو را برای همین روز شیر داد 
	مادر برای روز دهم ، سرور آفرید
	 
	حتماً نشسته بود و تو را درد می کشید
	آخر تو را شبیه علی ؛ حیدر آفرید
	 
	حتماً دعای مادر تو بوده که خدا
	عبّاس آفرید ، علی اکبر آفرید
	 
	یک غنچه...تیر تیز خزان...انفجار خون
	این صحنه را گلوی علی اصغر آفرید
	 
	مادر برای اینکه تو را منتشر کند
	تنهایی ِ شگفت تو را خواهر آفرید
	 
	حالا نشسته ایم و تو را شعر می شویم
	آری! تو را که کوثر پیغمبر آفرید
	
	
	محمدرضا سلیمی
	http://chardivarieejbari.blogfa.com
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1391/9/3   در ساعت   :    15:11:56
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1097
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.