ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پرشورتر هستند باورهای زخمی !
سلب توفیق که شاخ و دم نداره توئی که یه زمانی هروقت اسم حضرت ابوالفضل ( ع ) میومد یه مرتبه می لرزیدی حالا میری هیات و دارن روضه حضرت عباس (ع ) رو می خونن و تو گیج و منگ حتی یه قطره اشک هم نمیریزی
یعنی دلت می خواد گریه کنی ولی نمیتونی اون حاله بهت دست نمیده حتی اونجایی که میخواد آب بنوشه دلش نمیاد حتی اونجایی که دستان مبارکش قطع میشه حتی اونجایی که مشک به زمین میفته و مولاشو صدا میزنه. اِ...چی به روزم اومده . من چرا اینجوری شدم و تازه اگه خیلی خدا دوسِت داشته باشه میفهمی که کجای کارت ایراد داره.
مثلا شاعری، اگه بحث گل و بلبل و یار و ...باشه، سه سوته صفحه کاغذو پرمیکنی، حالا اینکه اسمشو بشه شعر گذاشت یا نه یه یحث دیگه اس، ولی هرچی باشه می نویسی. اما تا میخوای از حسین (ع ) و عباس(ع) و رقیه (س) و زینب (س) و...بگی هرچی به خودت فشار میاری نمیتونی حتی یه کلمه هم بنویسی. اینجاس که اگه غیرت داشته باشی باید سرتو محکم بکوبی به دیوار، باید تو آینه نیگا کنی و هرچی از دهنت در میاد به خودت بگی.
قصد جسارت به کسی رو ندارم، مخاطب این سطور فقط خودم هستم و خودم، پریشب خودم، همچین حالی بهت دس میده و یه مرتبه احساس میکنی که چقد بدبختی، انگار هیچ امیدی نداری حتی خواب هم سراغت نمیاد. میخوای هرجور شده بخوابی حتی به زور قرص و مسکنایی که از گوشه و کنار آشپزخونه پیدا میکنی. داری گیج و منگ میشی دیگه چیزی از اونشب یادت نیست فقط اینکه احساس میکنی داشتی با خودت یه چیزایی میگفتی و یه مرتبه بغضت ترکید و تو گریه از خئا یه چیزایی میخواستی. صب که از خواب بلند میشی هنوز گیج اون مسکنای دیشب هستی که یه مرتبه یه حس غریب میاد سراغت و شعر و شعر و شعر...بهش میگم شعر چونکه اصلا کوششی توش نبوده و جوشش محض بوده، بهش میگم شعر چونکه...نمیدونم شما چه نظری دارین ولی من خیلی دوسش دارم.
این روزا خیلی به دعاتون نیاز دارم، خیلی
یا علی (ع)

افتاده حجم سرخ پیکرهای زخمی
اینجا جد ا از سبزی سرهای زخمی
از یک جدال نابرابر حرف دارند
چشمان خنجر خورده، حنجرهای زخمی
اندوه خواهرها و مادرهای گریان
فرق پسرها و برادرهای زخمی !
بر قامت سرخ شقایقهای کشته
آغوش واکرده صنوبرهای زخمی
اینجا کبوترها همه برروی خاکند
با بالهای خسته و پرهای زخمی
جان داده اسماعیل ها، لب خشک وعطشان
پیش نگاه خیس هاجرهای زخمی !
دستان خیمه، تب زده از آب خالی
از زخم لبریزند سنگرهای زخمی
آن گوشه رقص نیزه های شاد و سرخوش
این سو ولی در سوگ، خنجرهای زخمی
"این زخمها غیر از نمک مرهم ندارند " *
پرشورتر هستند باورهای زخمی !
#
بعد از هزاران سال هم آن روز زنده است
با این عزا و اشک و سردرهای زخمی !


 
*وامی از استادم حاج سعید حدادیان، شاعر و مداح اهل بیت
گفتم که غمخوار توام گفتا غمی نیست/ غیر از نمک این زخمها را مرهمی نیست

 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  سیداکبر سلیمانی ، دلشوره های ناتمام ، رباعی ، دوچتر ،

موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/9/2 در ساعت : 20:4:18   |  تعداد مشاهده این شعر :  1030


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

آرش پورعلیزاده
1391/9/3 در ساعت : 12:29:33
همین که آدم یک جای کارش بلنگد و خودش بداند که می لنگد و غمش را بخورد که می لنگد این خودش توفیق است. گاهی خدا یک چزهایی از ما می گیرد که حواس مان باشد. کمترین چیزی که آدم به دست می آورد فروتنی است و خاکساری ... برقرار باشید.
فرزانه سعادتمند
1391/9/2 در ساعت : 21:12:2
سلام ودرود
اجرتان با امام حسین
دکتر آرزو صفایی
1391/9/3 در ساعت : 18:25:24
درود بر شما نیک مرد
قبول باشد
التماس دعا
علی رضا آیت اللهی
1391/9/3 در ساعت : 9:48:8
سلام به شاعر ارجمند و گرامی
مقبول درگاه حق باشد انشاء الله
التماس دعا
سید علی اصغر موسوی
1391/9/5 در ساعت : 2:18:39
عظم الله اجورنا و اجورکم!
نغمه مستشارنظامی
1391/9/3 در ساعت : 2:52:22
پرشورتر هستند باورهای زخمی !
باور سبز زخمی تان را زیبا سروده اید
دعا گو هستیم و نیز خود محتاج دعا
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/9/4 در ساعت : 11:39:22
:( حس مشترکیه... گاهی ساعت ها نوشته ام ولی در شان ائمه ندیده ام شعرم را...غم اینکه مقبول نیفتادی بدتر است...گاهی هم زیاده گویی می کنی و حتمن میخواهی چیزی نوشته باشی که از زیر بار این عذاب بیرون بیایی...ولی همیشه بهترین ها باید برای ائمه باشد...گاهی فحش می خوری گاهی متهم می شوی...گاهی طرد می شوی...به خدا همه ی اینها می ارزد...همه ی اینها فدای یه گوشه چشم اولاد علی...من این شعرتان را واقعن دوست دارم....غمگینم...التماس دعا
بازدید امروز : 52,863 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,011,463
logo-samandehi