با غمزه ی رایس غزّه در خون شد باز
وان غنچه ی نو شکفته پرپر شد باز
((اشباه رجال)) خفته در بستر ناز
اندر برشان عروسکانی طنّاز
مهلت ندهد نوای این مه رویان
از غزّه رسد به گوش ایشان آواز
این خواب اگر ادامه یابد دیری
وز غزّه کند مسیر خود دشمن باز
در خانه شان اسیرشان خواهد ساخت
زیرا دگرش نیست بدین قوم نیاز
|