ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کوه هم جای تو مي بود ،فرو می افتاد

 

به غربت حضرت رقیه ( س )

 

 

کوه هم جای تو مي بود ،فرو می افتاد

مثل افتادن ناگاه سبو، می افتاد

جای چشم تو که چون رود به هرسو می ریخت

چشم خورشید اگر بود ز سو می افتاد !

فکر صد فاجعه در ذهن زمین می چرخید

و زمان؛ باز در اندیشه شومی افتاد

نونهال از عطش و داغ به خود می پیچید

داس می آمد و گلبرگ از او می افتاد !

بانگ بابا که - کسی نیست مرا...؟!- بر می خاست

عمه در ناله و افغان و عمو می افتاد

چه کشیدی تو در آن دشت ،خدا می داند

چشمهایت که بر آن زخم گلو می افتاد!

داغ آن باغ خزان دیده چنان بود که آه

سرو هم جای تو می بود فرو می افتاد

##

آسمان بار امانت نتوانست کشید

از خجالت عرقش بر تن آن دشت چکید...!

 

 


موضوعات :  عاشورایی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/28 در ساعت : 2:6:28   |  تعداد مشاهده این شعر :  1012


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/8/28 در ساعت : 8:21:44
سلام بر سالار شهیدان و بر سید انقلابی و شاعر گرانقدر سلیمانی عزیز
خیلی خوب و پر مغز و پر سوز
اجرتان با ابا عبدالله
فرزانه سعادتمند
1391/9/1 در ساعت : 20:0:46
سلام ودرود
نونهال از عطش وداغ به خود می پیچید
داس می آمد وگلبرگ از او می افتاد
بسیار به دلم نشست ممنون
میلاد سلطانی آزاد
1391/8/28 در ساعت : 16:24:1
چه کشیدی تو در آن دشت ،خدا می داند

چشمهایت که بر آن زخم گلو می افتاد!

حسینی باشید
قبول باشد
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/28 در ساعت : 10:33:22
سلام
شعر زیبایی بود
بیت دومرا خیلی دوست دارم
مصرع اول بیت اول پیشنهادم :
کوه جای تو اگر بود فرو می افتاد ایت که نیاز به می بود را برطرف می کند
ممنون
نغمه مستشارنظامی
1391/8/28 در ساعت : 15:25:35
سلام بر بانو رقیه و سلام بر شما با این شعر زیبایتان
پاینده باشید
دکتر آرزو صفایی
1391/8/28 در ساعت : 10:22:48
سلام جناب سلیمانی
و درود بر این صحیفه ی زیبا که مظلومیت را به تصویر کشیده
دست مریزاد
زهرا غفاری
1391/8/29 در ساعت : 18:15:59
قبول باشه برادر
بازدید امروز : 7,735 | بازدید دیروز : 35,818 | بازدید کل : 124,559,039
logo-samandehi