ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پشت اين پرده شب ادامه من...

 

 

 

مانده اي در خودت چه خواهد شد؟

در شبي بي نهايتي اي زن!

نوري از دور دست پيدا نيست

پشت اين پرده شب ادامه ي من...

O

O 

O 

كوهي از نابرادري از هيچ! در سر من به چاه مي افتد

روز آبستن از  شب از ترديد ناگهان پا به ماه مي افتد

من سرم را به سنگ مي كوبم. ريگ، در كفش من به جا مانده است

پشت اين پرده رنگ بي معناست، موجي از خون به راه مي افتد
 

♦♦♦
 

من سرم را به سنگ مي كوبم. در سرم غير باد بر پا نيست

حرف اما نمانده تا گفتن، در سكوتي كه هست ...  اما نيست

در سكوتي هراس جنبيدن- در خيابان به دور ميدان ها-

كوچه ها را صدا زدم در باد! توي اين كوچه يادي از ما نيست

♦♦♦

 من سرم را به سنگ مي كوبم. دستِ در هاوني مرا مي ساخت

مثل يك در به هيچ بسته شدم. شب آبستني مرا مي ساخت

پشت اين پرده شيشه اي دلگير، با دلي كه به بودنش شك بود؛

مي كشيدم به سمت يك ديوار، در شبي ناتني مرا مي ساخت

♦♦♦

من سرم را به سنگ مي كوبم.در هوايي كه سخت آزادم!!!

در خيالي كه فكر مي كَشدم.، مي رود هر چه درد از يادم!

در دل تَنگ روز آزادي م، در خيابان خسته جا ماندم

يك نفر مست، هر چه رِشتم برد. رفتم از ياد و داد بر بادم.

♦♦♦

♦♦

در دل تَنگ روز آزادي م، نسلي از ما كه سربداران شد؛

دست هامان يكي يكي افتاد، سينه آرامگاه ياران شد.

من سرم را به سنگ كوبيدم. موجي ازخون به كوچه ها پاشيد.

پشت اين پرده رنگ، بازي بود. رنگ بیچاره تیر باران شد

کلمات کلیدی این مطلب :  پشت ، اين ، پرده ، شب ، ادامه ، من... ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/27 در ساعت : 10:27:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  924


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/27 در ساعت : 12:17:56
سلام
من سرم را به سنگ مي كوبم. دستِ در هاوني مرا مي ساخت
مثل يك در به هيچ بسته شدم. شب آبستني مرا مي ساخت
و
.
.
دکتر آرزو صفایی
1391/8/27 در ساعت : 14:6:10
سلام بانوی نیک سرشت
سروده هایت را به دلیل عمقشان
و معنایشان دوست دارم
دست مریزاد
زهرا شعبانی
1391/8/27 در ساعت : 15:3:38
درود بر شما شاعر بزرگوار
پایدار باشید انشاالله...
علی عبداللهی
1391/8/27 در ساعت : 22:10:42
سلام و درود
معصومه عرفانی (عرفان)
1391/8/27 در ساعت : 12:15:1
سلام بسیار زیبا سرودید
محمد شکری فرد
1391/8/27 در ساعت : 16:35:39
سلام خانم گیلانی...

عالی بود..

ممنون.
بازدید امروز : 8,209 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,172,520
logo-samandehi