با گزشت بیش از یک دهه از استقرار حکومت شوروی در آسیای میانه و تغیر الفبای فارسی به لاتین و با هدایت مستقیم حزب کمونیست نسل جدیدی از ادیبان و شاعران تربیت دیدۀ مکاتب شوروی وارد عرسۀ ادبیات شدند. حزب کمونیست و دستگاه ادیولوژی آن برای حمایت این نسل و تشویق آنان جهت ترغیب اندیشه های کمونیستی تدابیر لازم را اتخاذ کرده بود. بر اساس دستور حزب برامد نسل جدید نوسندگان و شاعران شوروی باید از طبقۀ کارگر و دهقان می بود، زیرا تنها آنان می توانند واقعیت زندگی خود را به طور واقعی و طبق موازین مکتب ریالسم سوسیالیستی منعکس کنند. به این نسل نسل کومسومول می گفتند. کومسومول- یعنی سازمان جوانان حزب کمونیست که بعد از طی مراحل آن افراد می توانستند شامل حزب کمونیست شوند. آغاز این دوران به معنی پایان حیات شعر شعوری و هنری فارسی در این منطقه بود. محتوای شعر شاعران این نسل شعار و تبلیغ اندیشه های مکتب کمونیسم بود و سرچشمۀ معنوی آن نیز زبان گفت و گویی مردم کوچه و بازار معرفی شد.
بدین ترتیب از سال 1930تا سال 1960میلادی ما در ادبیات تاجیک تقریبا یک جریان داریم که مدح نظام کمونیستی، حزب و داهی آن را به حد اغراق رسانیدند. در رآس این گروه وصافان نظام کمونیسم استادانی چون میرزا ترسون زاده، محمد جان رحیمی، نادر شنبی زاده، محی الدین فرهت، میر سعید میر شکر، باقی رحیم زاده و دیگران قرار داشتند. شعر این دوران کلاُ یک موضوع، یک هدف و یک معنی داشت و در یک مسیر حرکت می کرد. تنها موضوع جالب دقت در این دوران سی ساله موضوع جنگ میهنی علیه آلمان نازی بود. ولی باز هم مظهر آن وصف حزب، داهی پرولتریا ، ستایش ملت بزرگ روس، شکست ناپذیری رژیم کمونیستی و همبستگی خرده ملت های شوروی بود. ِیعنی حدود و مرز های شعر تاجیکستان را در این دوره ی سی ساله موضوعات در بالا ذکر شده تعیین می کرد. در ادامه نمونه ای از اشعار شعاری و تبلیغاتی این نسل را مثال می زنیم. سید علی ولی زاده یک شاعر مردمی می گوید:
بر حکومت ما آفرین،
در شش یک روی زمین،
کرد ملک مارا نازنین،
لنین برادر رهنما!
* * *
لنین به ما دلدار شد،
بر کمبغل ها یار شد،
دشمن همه جا خوار شد،
لنین برادر رهنما.
محمد جان رحیمی زیر تاثیر تبلیغات الحادی کمونیست ها مبنی بر این که هیج خدایی وجود ندارد و هر چه هست در همین دنیا است، همبستگی مردم پیرامون خزب کمونیست و داهی آن لنین را بالاترین نیروی هستی می داند:
دلا نه عشق نه آتش نه آفتاب و زمین،
ندارد این همه قوت که خلق با لنین.
یا خود:
سلام آتشین بر انقلاب سرخ نور افشان
که از وی شد بنای ظلم شاهی بر زمین یکسان !
در این دنیای نو نشعونما ها شد نصیب ما
نگر دنیای ثروت شد اسیر پنجۀ بحران
در این جا محنت آزاد است و بیکاری نمی باشد
در آن جا فقر و بیکاری فزون حالا شده چندان.
یا خود میرزا ترسون زاده تاکد می کند که:
به ما پرتیۀ محبوب این سان بهر و بر بخشید
زمان نو، جهان نو به اولاد بشر بخشید
زمین و آب و ماشین را به دهقانان نمود احسان
به صحرا های کولخوزی ما تخم و سمر بخشید
زواد و فبریک و کان را به دست کارگر بسپرد
به فرزندان خوشبخت وطن علم و هنر بخشید
چراغ عقل انسان- داهی ما جاویدان بادا
که بر دل شادمانی و خردمندی به سر بخشید.
حبیب یوسفی صداقت خود را به رهبران دولت شوروی این گونه بیان می کند:
من در دل خود مهر ستلین دارم
در سینۀ خود نشان لنین دارم
در خانۀ من راه نیابد دشمن
من دست قوی، چشم جهان بین دارم.
یا خود:
دوزندۀ نغزی و تراکتوررانی
صاحب قلم و مبارز میدانی
هم پله کش و هم هواپیمای
محبوب زمان چند هنر می دانی ؟
یاداور می شویم که هویت و روح شعر این دوره به دلیل تبدیل خط فارسی به لاتین و بعدا به سریلیک از پیکره ی شعر فارسی جدا شد. به دنبال آن اعمال سیاست ریالیسم سوسیالیستی و حزبیت ادبیات ضربه ی مهلکی به ریشه ی ادبیات فارسی تاجیکی در آسیای میانه وارد کرد. بر اثر همین سیاست ها شعر آسمانی به شعر خیابانی تبدیل شد. میر سعید میر شکر در داستان "لنین در پامیر" می گوید:
مردم ده مرد و زن پیر و جوان،
گوش می دادند بر هر ره گذر.
آن یکی می گفت گویا در جهان،
قوه ی نو بلشیوای پیدا شده ست
دیگری می گفت آری بلشیوای،
آدم است و نام وی لنین بوده ست.
حبیب یوسفی باشد با افسانه خواندن داستان های عشقی گذشته مثل لیلی و مجنون، فرهاد و شیرین و ویس و رامین عشق را یک پدیده ی زمینی و مرز های آن را صداقت به اندیشه های کمونیسم ارزیابی می کند:
من عاشقی تو ولیک مجنون نشوم،
از خلق جدا به کوه و هامون نشوم.
من خواه در عشق خواه در کار و سخن،
از مسلک لنینیسم بیرون نشوم.
به همین ترتیب ستایش لنین - داهی پرولتریای جهان در راس موضوعات این دوره قرار داشت.هر کتابی که منتشیر می شد حتماُ شعر اول در وصف لنین دوم حزب کمونیست سوم سوسیالیسم و دیگر موضوعات شعاری مربوط به سیاست ایدیولوژیک دولت شوروی بود. اشعار مربوط به لنین- داهی را در ادبیات شوروی لنینیادا یا خود لنین نامه می فتند که به عنوان یک نوع ادبی ادبیاتشناسان شوروی تحقیقات گستردۀ نیز پیرامون این موضوع انجام داده اند. نمونه ی دیگر از میر سعید میر شکر:
هر گه که از میدان سرخ
فرزند من کرد گذر،
تعظیم کن با احترام،
مانده قدم آهسته تر.
آهسته رو در موزالی
لنین ما خوابیده است.
دانی که نام پاک وی،
ورد زبان گردیده است.
موزالی- مقبرهِ لنین در میدان سرخ مسکو که سال ها زیارتگاه مردم شوروی بود.
آنان تصور می کردند که در واقع نظام کمونیستی بهترین نظام سیاسی در جهان است و دولت شوروی یک دولت شکست ناپذیر.لایق شیر علی گفته:
ابن زمین شاداب شد از آبروی کامونیست،
یافت خود را عالمی از جستجوی کامونیست.
چون گل ورتاج که رو آورد بر آفتاب،
علمی رو آورد امروز سوی کامونیست.
کامونستانند امروز سرپرستان زمین،
آتش دل ها به کف مشعل بدستان زمین.
کامونیستانند اکنون کاتب تاریخ ها،
پیک فردایند اکنون کامونستان جهان.
موضوعاتی از این دست در طول سی سال به طور یک رنگ و شعاری تکرار می شد. خواندن این گونه اشعار به جز اثرات تبلیغاتی هیج انگیزه و تحرک فکری و عاطفی دیگری در ذهن مخاطب ایجاد نمی کرد.
از این رو، شعر این دوره ی ادبیات فارسی تاجیکی را علی رضا قزوه – محقق شعر معاصر تاجیک "شعر های شب سیاه یا خود مشق های بلشویکی" ارزیابی کرده است".