ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



این برگ ها که در شبِ شمشاد ریخته است



این برگ ها که در شبِ شمشاد ریخته است                
پاییز نیست ، خاطره ی باد ریخته است
ناسورِ زخم ، در تنِ تلخِ  گلایه ها                                
تندیسِ تیشه ای ست که فرهاد ریخته است
بویِ زباله های تماشا ، چه ناسزا                                    
در کوچه های خالیِ فریاد ریخته است
پنهان تر از غرورِ نجیبِ غزال نیست                              
دامی که در تبسّمِ صیّاد ریخته است
این کفرهای در شبِ ایمان گریخته                              
دیوار های باورِ بنیاد ریخته است
عصیانِ تازه سالِ من است از گمانِ بند                          
سروی که از توهّمِ آزاد ریخته است
این بار عنکبوتِ سبک تارِ اعتماد                                 
طرحِ قفس به زحمتِ فولاد ریخته است
از بامِ بی تکلّفِ اردی بهشتِ رنگ                              
نشخوارِ جان ، به آخورِ خرداد ریخته است
آبِ حیاتِ ما شد ــ و خضرِ حسد شکست                    
اشکی که روزِ واقعه جلّاد ریخته است
دامانِ صبحِ دلهره می گیرد از قفا                                  
خونِ تبسّمی که سحرزاد ریخته است
 رنگِ چه فتنه است که  این کفرِ ناخلف                     
بر آبرویِ رفته ی اجداد ریخته است
در بای بسمل از الفِ یاد رفته ایم                               
دادِ دلی که در « ب » یِ بیداد ریخته است

کلمات کلیدی این مطلب :  پاییز ، صیاد ، اعتماد ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/8/9 در ساعت : 21:3:15   |  تعداد مشاهده این شعر :  1187


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/8/10 در ساعت : 22:35:40
سلام و عرض ارادت خدمت استاد شیخ الاسلامی عزیز
غزلی شیوا ، شیدا ، دلپذیر و دوست داشتنی ، دست میزاد و برقرار باشید
....
دیریست با توهم بهبود زندگی
دل هر چه داشت در سبد باد ریخته ست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام و ارادت از ماست
این که کودک شعر من مزاحم اوقات شریف شما می شود
باعث شرمندگی و از طرفی خرسندی است
تکمله ی حضرتعالی نیز زیبا بود
امیر سیاهپوش
1391/8/10 در ساعت : 8:26:58
سلام و احسنت دکتر
خیلی خوب
ماشاءالله چقدر دایره لغاتی که بکار می گیرید وسیعه. این شعر زیبا پر از مضامین و تعابیر تازه است و از عمق خوبی برخورداره.
باید سر فرصت چند بار دیگر بخونم با تامل و لذت بیشتر.
در بیت چهرم کسره غزال اضافی است.
و یک نکته: گاهی وقتها به مرز تکلف و مغلق گویی می رسید مثل بیت آخر.
خیلی مخلصیم استاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر شما
عنایت حضرتعالی همیشه شامل حال بنده بوده است .
کسره ی غزال مشکل تایپی بود که با تذکار شما ترمیم شد .

نکته ای هم که در باب مغلق گویی می فرمایید البته نکته ی بجایی است . اما حقیقتا عرض می کنم که این بیت ها اتفاقا جاهایی است که می کوشم از کاربرد معناگریز زبان استفاده کنم . این تلاش ها به نظر من شاید شعر مرا خراب کند . اما این امکان هم هست که بتواند در آینده برای خودم یا دیگران افق های تازه ای بگشاید .
تجربه ی خودم در طی سالیان نشان داده که همان بیت هایی که امروز از نظر حضرتعالی و دوستان دیگر حامل مکاشفه ای در زبان است ، ده سال قبل وصله ی ناجوری در شعر های من بود و امروز پخته تر و سخته تر ظهور پیدا کرده است .

این توضیحات را نه برای شما که از بنده آگاه تر هستید . بلکه برای دوستان جوانترم نوشتم
پاینده باشید .
حمیده میرزاد
1391/8/11 در ساعت : 16:44:30
سلام بر استاد محترم

مهارت شاعرانه تان ستودنی است..

از خواندن این غزل لذت بردم...

کامیاب باشید
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/8/10 در ساعت : 11:33:27
سلام جناب جناب دکتر
زیبا و دلنشین بود
یاعلی
مصطفی پورکریمی
1391/8/11 در ساعت : 20:19:24
سلام جناب دکتر شیخ الاسلامی بزرگوار
غزل بسیار زیبا و مجکمی است جسارتا ایراد جناب نبوی بزرگوار وارد است شاهد مثالی هایی که مرقوم فرموده اید در بیان "طی طریق" است و اهانتی به حضرت خضر نشده است اما "خضر حسد" موهن است .همچنین در بیت پایانی اگر نظر حضرتعالی این است که:"داد دل " فاعل است که سبب شده است از " الف" یاد برویم این ارتباط برقرار نیست مگر این که بفرمایید از بس که "داددل" در "ب " بیداد ریخته است در بای بسمل از الفِ یاد رفته ایم .............. موفق باشید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عرض سلام و تجدید ارادت
ایراد شما بر بیت اخر از دیدگاه رویکرد منطق معمول زبان کاملا صحیح است اما همانطور که خدمت جناب سیاهپوش عرض کردم بیت های اینچنینی تجربه های شاید خام زبانی است . خودم از مصرع دوم شبه جمله ای تنبیهی مد نظر داشتم . و حذف ادات تنبیه خوانش شعر را مشکل کرده است . از لحاظ معنایی این طور است :
ما که نه با ستم که در قربانی شدنی با نام خدا (بسمل) هنوز کشته نشده(در بای بسمل) از یاد می رویم ، دادِ دلی را ( دریابید! ) که نه در بای بسمل که در بای بیداد ویران می شود .
این تصرفی در زبان نثر بود که با حذف ادات تنبیه اتفاق افتاد
اصراری هم ندارم که شعر بنده از بلاغت لازم برخوردار است .

اما در باب ترکیب خضر حسد . عرض کردم که به تنهایی این ترکیب موهن است . اما اینجا هم بافت زبان باید مد نظر قرار گیرد .منطق معمول زبان در نثر حکم می کند که بنویسم( خضر از حسد شکست ) . و معنی غیر موهنی که از آن متبادر می شود آن است که :
اشک « جلاد » بعد از کشتن ما ( که مرگی از گونه ی شهادت است ) نویدجاودانگی مطلق ما در حد عند ربهم یرزقون است . اما جاودانگیی که خضر در این دنیا به آن دست یافته است اگر افسانه نباشد (از انجایی که چنین حکایتی مویَّد قرآن نیست) در برابر جاودانگی ما محلی از اعراب ندارد و بی شک موجب حسادت خضر است .
اتفاقا اگر وهنی باشد ابیات مورد اشاره ی بنده از بیدل و صائب است که خضر مرشد راه را گمراه و برآمده از عالم بنگ دانسته است .
از توجه حضرتعالی ممنونم
اکبر نبوی
1391/8/10 در ساعت : 3:26:0
خصوصی
درود بر حضرت دکتر شیخ الاسلامی گرامی
برخی از ابیات غزل تان بسیار بر دلم نشست و لذت بردم. ولی بزرگوار! خضر حسد ترکیب خوبی نیست. بی گمان به تر از این کوچک می دانید که خضر، نماد رفتن به راه درست و آسمانی است. مرشد و راهنماست. دلیل راه است. پس چرا خضر حسد؟
سرافرازی تان افزون باد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام خدمت سرورگرامی ام اقای نبوی عزیز
از بذل توجه شما ممنونم.
فرمایش شما کاملا صحیح است. شکی نیست که حضر حسد به خودی خود تبادر نقیضی می کند که پسندیده نیست . اما در بافت بیتی که معلوم است قصدی جز اسطوره زدایی ندارد جایگاه خود را می یابد . این البته هنر بنده نیست . چنین برخوردی با اساطیر حتی در باب پیامبران اوالعزمی چون عیسی و موسی در اثار مولانا و حافظ و بخصوص در سبک هندی و آثار بزرگانی چون صائب و بیدل کم نیست . و من از این بزرگواران آموخته ام ، پسندیده ا و در شعرهایم به کار می برم . بیتی از صائب شاید راهگشا باشد :
در ره عشق کسی باخبر از منزل نیست
خضر این بادیه چون ریگ روان گمراه است
یا بیدل که می نویسد :
به گمرهی زن و از منت خیال برآ
که خضر نیز ز صحرای بنگ می آید

بازهم از توجهی که داشته اید ممنونم .
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/8/10 در ساعت : 11:50:32
سلام آقاي دكتر شيخ الاسلامي

تمام ابيات اين غزل زيبا و دلنشين و تا مل بر انگيز است

هربيت دنيايي حرف براي گفتن دارد

درود بر شما ،دست مريزاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر شما

چاره ندارم جز آن که به استعاره پناه ببرم
در دنیایی که همه چیزش عاریت است

اگر شعرم گاه مغلق می شود مراببخشایید
نغمه مستشارنظامی
1391/8/11 در ساعت : 1:25:35
این بار عنکبوتِ سبک تارِ اعتماد
طرحِ قفس به زحمتِ فولاد ریخته است

تعابیر بدیع و جدیدی بود که به زیبایی غزل افزوده است
پاینده باشید جناب دکتر
اشرف گیلانی
1391/8/10 در ساعت : 9:4:28
پاییز نیست ، خاطره ی باد ریخته است

ممنون آقاي شيخ الاسلامي
بازدید امروز : 17,220 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,975,820
logo-samandehi