سلام و عرض ارادت خدمت استاد شیخ الاسلامی عزیز غزلی شیوا ، شیدا ، دلپذیر و دوست داشتنی ، دست میزاد و برقرار باشید .... دیریست با توهم بهبود زندگی دل هر چه داشت در سبد باد ریخته ست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام و ارادت از ماست این که کودک شعر من مزاحم اوقات شریف شما می شود باعث شرمندگی و از طرفی خرسندی است تکمله ی حضرتعالی نیز زیبا بود
|
سلام و احسنت دکتر خیلی خوب ماشاءالله چقدر دایره لغاتی که بکار می گیرید وسیعه. این شعر زیبا پر از مضامین و تعابیر تازه است و از عمق خوبی برخورداره. باید سر فرصت چند بار دیگر بخونم با تامل و لذت بیشتر. در بیت چهرم کسره غزال اضافی است. و یک نکته: گاهی وقتها به مرز تکلف و مغلق گویی می رسید مثل بیت آخر. خیلی مخلصیم استاد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر شما عنایت حضرتعالی همیشه شامل حال بنده بوده است . کسره ی غزال مشکل تایپی بود که با تذکار شما ترمیم شد . نکته ای هم که در باب مغلق گویی می فرمایید البته نکته ی بجایی است . اما حقیقتا عرض می کنم که این بیت ها اتفاقا جاهایی است که می کوشم از کاربرد معناگریز زبان استفاده کنم . این تلاش ها به نظر من شاید شعر مرا خراب کند . اما این امکان هم هست که بتواند در آینده برای خودم یا دیگران افق های تازه ای بگشاید . تجربه ی خودم در طی سالیان نشان داده که همان بیت هایی که امروز از نظر حضرتعالی و دوستان دیگر حامل مکاشفه ای در زبان است ، ده سال قبل وصله ی ناجوری در شعر های من بود و امروز پخته تر و سخته تر ظهور پیدا کرده است . این توضیحات را نه برای شما که از بنده آگاه تر هستید . بلکه برای دوستان جوانترم نوشتم پاینده باشید .
|
سلام بر استاد محترم مهارت شاعرانه تان ستودنی است.. از خواندن این غزل لذت بردم... کامیاب باشید
|
سلام جناب جناب دکتر زیبا و دلنشین بود یاعلی
|
سلام جناب دکتر شیخ الاسلامی بزرگوار غزل بسیار زیبا و مجکمی است جسارتا ایراد جناب نبوی بزرگوار وارد است شاهد مثالی هایی که مرقوم فرموده اید در بیان "طی طریق" است و اهانتی به حضرت خضر نشده است اما "خضر حسد" موهن است .همچنین در بیت پایانی اگر نظر حضرتعالی این است که:"داد دل " فاعل است که سبب شده است از " الف" یاد برویم این ارتباط برقرار نیست مگر این که بفرمایید از بس که "داددل" در "ب " بیداد ریخته است در بای بسمل از الفِ یاد رفته ایم .............. موفق باشید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عرض سلام و تجدید ارادت ایراد شما بر بیت اخر از دیدگاه رویکرد منطق معمول زبان کاملا صحیح است اما همانطور که خدمت جناب سیاهپوش عرض کردم بیت های اینچنینی تجربه های شاید خام زبانی است . خودم از مصرع دوم شبه جمله ای تنبیهی مد نظر داشتم . و حذف ادات تنبیه خوانش شعر را مشکل کرده است . از لحاظ معنایی این طور است : ما که نه با ستم که در قربانی شدنی با نام خدا (بسمل) هنوز کشته نشده(در بای بسمل) از یاد می رویم ، دادِ دلی را ( دریابید! ) که نه در بای بسمل که در بای بیداد ویران می شود . این تصرفی در زبان نثر بود که با حذف ادات تنبیه اتفاق افتاد اصراری هم ندارم که شعر بنده از بلاغت لازم برخوردار است . اما در باب ترکیب خضر حسد . عرض کردم که به تنهایی این ترکیب موهن است . اما اینجا هم بافت زبان باید مد نظر قرار گیرد .منطق معمول زبان در نثر حکم می کند که بنویسم( خضر از حسد شکست ) . و معنی غیر موهنی که از آن متبادر می شود آن است که : اشک « جلاد » بعد از کشتن ما ( که مرگی از گونه ی شهادت است ) نویدجاودانگی مطلق ما در حد عند ربهم یرزقون است . اما جاودانگیی که خضر در این دنیا به آن دست یافته است اگر افسانه نباشد (از انجایی که چنین حکایتی مویَّد قرآن نیست) در برابر جاودانگی ما محلی از اعراب ندارد و بی شک موجب حسادت خضر است . اتفاقا اگر وهنی باشد ابیات مورد اشاره ی بنده از بیدل و صائب است که خضر مرشد راه را گمراه و برآمده از عالم بنگ دانسته است . از توجه حضرتعالی ممنونم
|
خصوصی درود بر حضرت دکتر شیخ الاسلامی گرامی برخی از ابیات غزل تان بسیار بر دلم نشست و لذت بردم. ولی بزرگوار! خضر حسد ترکیب خوبی نیست. بی گمان به تر از این کوچک می دانید که خضر، نماد رفتن به راه درست و آسمانی است. مرشد و راهنماست. دلیل راه است. پس چرا خضر حسد؟ سرافرازی تان افزون باد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام خدمت سرورگرامی ام اقای نبوی عزیز از بذل توجه شما ممنونم. فرمایش شما کاملا صحیح است. شکی نیست که حضر حسد به خودی خود تبادر نقیضی می کند که پسندیده نیست . اما در بافت بیتی که معلوم است قصدی جز اسطوره زدایی ندارد جایگاه خود را می یابد . این البته هنر بنده نیست . چنین برخوردی با اساطیر حتی در باب پیامبران اوالعزمی چون عیسی و موسی در اثار مولانا و حافظ و بخصوص در سبک هندی و آثار بزرگانی چون صائب و بیدل کم نیست . و من از این بزرگواران آموخته ام ، پسندیده ا و در شعرهایم به کار می برم . بیتی از صائب شاید راهگشا باشد : در ره عشق کسی باخبر از منزل نیست خضر این بادیه چون ریگ روان گمراه است یا بیدل که می نویسد : به گمرهی زن و از منت خیال برآ که خضر نیز ز صحرای بنگ می آید بازهم از توجهی که داشته اید ممنونم .
|
سلام آقاي دكتر شيخ الاسلامي تمام ابيات اين غزل زيبا و دلنشين و تا مل بر انگيز است هربيت دنيايي حرف براي گفتن دارد درود بر شما ،دست مريزاد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر شما چاره ندارم جز آن که به استعاره پناه ببرم در دنیایی که همه چیزش عاریت است اگر شعرم گاه مغلق می شود مراببخشایید
|
این بار عنکبوتِ سبک تارِ اعتماد طرحِ قفس به زحمتِ فولاد ریخته است تعابیر بدیع و جدیدی بود که به زیبایی غزل افزوده است پاینده باشید جناب دکتر
|
پاییز نیست ، خاطره ی باد ریخته است ممنون آقاي شيخ الاسلامي
|