ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



به خسته سایۀ خود را چنار می بخشد
وقتی قصد افغانستان می کنی، ترس رفیقی است که هیچوقت آدم را در راههای افغانستان نیمه راه نمی گذارد. همین احساس نتیجه اش شد این غزل.
....
 
دوباره جاده به حلقت غبار می بخشد
به پای لنگ تو یک دشت خار می بخشد
پناه سنگ نشستی که در امان باشی
به جای سایۀ خود سنگ، مار می بخشد
به لانه مار خزید و دو گرگ پیدا شد
یکی به دیگری اینجا شکار می بخشد
همیشه روزنه ای باز می شود: گفتی
همین سخن به تو راه فرار می بخشد
به خاک، خاک عزیزت تو بوسه می بخشی
چو عاشقی که به آغوش یار می بخشد
بزن به صورت خود آب و فکر کن اینجا
به خسته سایۀ خود را چنار می بخشد
بریز خستگی ات را که نیست معلومت
ترا چه این سفر قندهار می بخشد
به شهر می رسی و شهر هم به استقبال
_که باز کرده بغل _انتحار می بخشد
چقدر سنگ تراشی کنار این جاده است
کدام شان به تو سنگ مزار می بخشد 

موضوعات :  اجتماعی ، ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/9 در ساعت : 10:34:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  1460


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1391/8/18 در ساعت : 6:46:43
خدمت جناب آقای خصلتی عزیز بایستی عرض کنم نظیر مصراع «به خسته سایه ی خود را چنار می بخشد» در شعر فارسی بخصوص شعر شاعران بزرگ به وفور یافت می شود.اگرچه ساختار دستوری به هم ریخته اما عبارت غلطی از آن نمود پیدا نکرده است.متاسفانه ذهن یاری نمی کند وگرنه ابیات بسیاری از شاعران بزرگ را شاهد می آوردم.ناگفته نماند در زمانه ای که برخی شاعران شعر با وزن مخدوش می سرایند یا قافیه ی غلط می آورند و تحت عنوان «اختیارات شاعری» از همگان خواستار غمض عینند مواردی چنین از احسن اختیارات شاعری قلمداد می شود!
محمد یزدانی جندقی
1391/8/18 در ساعت : 4:43:1
سلام بر شاعر گرانقدر و موفق سید حکیم بینش
شعری است که از عمق وجود شاعر بر آمده و بر دل می نشیند و در انتقال اندیشه و احساس قابل تقدیر است اما شتابزدگی در پررداخت اثر مشهود است و در چند بیت با عدم هم نشینی ردیف روبرو هسستیم مانند این بیت
پناه سنگ نشستی که در امان باشی
به جای سایۀ خود سنگ، مار می بخشد
عدم هم نشینی ردیف در این بیت را با خوش نشستن ردیف در بیت بعد مقایسه می کنیم
به لانه مار خزید و دو گرگ پیدا شد
یکی به دیگری اینجا شکار می بخشد
و توالی تصویری این بیت
بزن به صورت خود آب و فکر کن اینجا
به خسته سایۀ خود را چنار می بخشد
صرف نظر از ایراد دستوری مورد اشاره جناب خصلتی تصویر سازی آب و چنار اگر چه منطقی است اما می توانست قوی تر از این باشد به شرطی که چشمه سار به جای چنار قافیه قرار گیرد مثلا بیت به این صورت تغییر کند :
بزن به صورت خود آب و فکر کن اینجا
چه فرصتی به تو این چشمه سار می بخشد یا چه هدیه ای
و حرکت تصاویر هم به روش استقرایی از جز ء به کل رفته و بسیار زیبا تر خواهد شد و تصویر چنار و سایه سار و غیره نیز تداعی می شود در باره حرکت تصاویر که مورد نظر در شاعرانگی است و شعر سنتی و نیمایی هم ندارد ایماژ در شعر به طور کلی دوست دارم یکی دو نمونه کلاسیک شاهد بیاورم
باران فرو نشسته است اما هنوز در باغ
خون چکه چکه ریزد از پنجه چناران
سروده زنده یاد حسین منزوی از شعری عاشورایی تصویر سازی صحرای کربلا در عصر عاشورا
سحر دو شمع دو شمع شکسته روشن بود و آن دوشمع که می سوخت دیده من بود از دکتر علیرضا قزوه
خورشید چون پرتقالی بر قله کوه له شد
مهتاب چون سکه زاری در لابلای درختان از سعید بیابانکی
با عرض پوزش از سراینده وقتی اینطور مقایسه کنیم ضعف پرداخت این غزل مشهود تر است همچنانکه بسیاری از غزل های موج نوی امروزی دچار مشکل شتابزدگی در پرداخت است

حمید خصلتی
1391/8/18 در ساعت : 0:34:32
به خسته سایۀ خود را چنار می بخشد
کاش اینگونه بود:چنار سایه ی خود را به خسته می بخشد.محدودیت قافیه نباید شاعر را مجبور کند تا ساختار دستوری جمله به هم بریزد
مهدی سیدحسینی
1391/8/9 در ساعت : 14:0:20
سلام
بهره بردم
درپناه حق
امیر سیاهپوش
1391/8/9 در ساعت : 12:47:13
احسنت برادر. پر سوز، زیبا و دلنشین.
دست مریزاد
به امید روزهای خوش برای افغانستان عزیز و زخمی
طه افضلی
1391/8/9 در ساعت : 11:35:7
سلام برادر عزیزم

بسیار قشنگ سروده اید
معصومه عرفانی (عرفان)
1391/8/9 در ساعت : 11:7:45
سلام جناب بینش بسیار زیبا سرودید
علی عبداللهی
1391/8/9 در ساعت : 15:56:46


سلام گرامی
سپاس
آموختم
مجتبی اصغری فرزقی
1391/8/10 در ساعت : 7:51:49
سلام آقاي بينش عزيز

كار زيباي شما را خواندم

ياعلي
مصطفی پورکریمی
1391/8/9 در ساعت : 22:9:10
سید عزیز بسیار زیبا بود انشاالله سلامت باشید و امنیت کامل به افغانستان بازگردد

صبرکن همسفر از راه کسی می آید
عاقبت از دل شب دادرسی می آید
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/9 در ساعت : 15:9:35
به لانه مار خزید و دو گرگ پیدا شد
یکی به دیگری اینجا شکار می بخشد

بیت الغزل معرفتی است این بیت . چنین مضمونی را بسیار بکر دیدم .
پیشنهاد من :
به پای های تو می تواند بشود :
به پای لنگ تو
ممنون
...
سلام جناب دکتر نظر تان صایب است. تشکر از شما، این کار را می کنم
نغمه مستشارنظامی
1391/8/9 در ساعت : 22:58:40
سلام بر شما و سلام به همه دوستان خوب و مهربان شاعرم در افغانستان
غزلی بر آمده از اعماق قلبتان بود و نیک بر دل نشست و اشک بر چشمانمان نشاند
به ویژه دو بیت آخر تراژدی را به اوج می رساند
با آرزوی پیروزی و شادی و امید برای ملت مهربان افغان
محمدحسن حسین زاده
1391/8/10 در ساعت : 1:3:35
باسلام غزلی خوبی بود رفیق اما ای کاش بانگاهی امید وارانه تری به کشورمان نگاه کنیم زیرا انصافا امید واری های زیادی وجود دارد .
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/8/17 در ساعت : 21:39:10
بسیار زیبا استادمان
شاد زی
اکرم بهرامچی
1391/8/17 در ساعت : 13:21:18
بزن به صورت خود آب و فکر کن اینجا
به خسته سایۀ خود را چنار می بخشد
بازدید امروز : 42,000 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,000,600
logo-samandehi