سلام
نمی دانم آقای خصلتیِ عزیزمجوز چاپ این نقدرا می دهند یا نه،
نمی دانم اصلا نام این سطوررا (نقد) می گذارند یا ( خیر)
احتمالا اطلاق صفت (نقد) به آن منطقی نخواهدبود ، پس (خیر) است انشا....
به طورخلاصه درغیاب قلم منتقدان برآن شدم که خود ، غزلِ خودرا اندکی بنوازم البته به تازیانه ی
نقد.
1.یکی ازمحسنات این غزل همان حسن متداول غزل های امروزی است (البته نه همه ی آن ها(اولین
کسی که این عبارت : نه همه ی آن ها را آن هم داخل پرانتزبه کاربرده خیلی چرچیل بوده) ) ،
یعنی فقدان رفتارعمودی که غزل راسرپا نگه می داردمثل یک موجود زنده.
2 به گفته ی شاعردوبیت نخست وصف الحالی بوده که ایشان ده سال پیش باعدم شناختی که ازرباعی
داشته آن رابانام رباعی دردفترخودثبت وضبط نموده وبعدها دراثرارتقای سطح فکرش (ازمبتدی به
متوسط) متوجه ی این اشتباه گردیده وبااقدامی غزلجویانه آن رابه پنج بیت رسانده.
3 وبازبه اذعان شاعراین پنج بیت به دلیل همان ارتقای کذایی به چهاربیت تنزل پیدامی کند ؟؟؟!!
4 تامی رسد به پاییزامسال که همچون دیگرشعرا که دراین فصل فعالیت شان ناخواسته وغریزی دو
چندان(البته این عددازدو تا بی نهایت متغیراست) می شود،ایشان هم (به گفته ی خودشان البته) تحت
تاثیروتلقین همین موضوع به خود ، باهر جان کندنی که شده سه چهاربیت دیگرهم اضافه می کند که
می شوداین غزل.
5 وبرای توجیه این غزل دست وپاشکسته ودرحقیقت غالب کردن آن درقالب غزل باچندستاره آن رادائم
قطع و وصل کرده تاکسی به ارتباط ناعمودیِ آن پی نبرد..زهی خیال باطل!!
6 رک....ک !! این غزل را نپسندیدم (همانطور که می بینیدنام من درلیست خوشم آمد نیست) .
والسلام.