ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سلام بر ابراهیم

با رقص تبر بتکده را کرد پریشان
از بتکده بیرون زد و بت ها همه حیران
بابل به خدایان دروغین نگهی کرد
بت های زمین خورده و بیچاره و بی جان
این خنده ی شیرین تبر بود که می ریخت
یک دلهره ی تلخ در اندیشه ی شیطان
این مرد " خلیل" است! قرار است به زودی
آتش بشود زیر قدم هاش گلستان

می رفت و به لب ذکر خداوند جلی داشت
با حضرت دادار قراری ازلی داشت


ای مرد که بت ها شده با دست تو نابود
ای عاشقی از حالت چشمان تو مشهود
رنج از پی رنج از پی رنج است نصیبت
این رنج تو را برده به سرمنزل مقصود
چشم تو به هم زد همه ی فرضیه ها را
ایمان تو ثابت شد و باقی همه مردود
ای بت شکن ...ای آنکه ز چشمان تو میریخت
آیات عذابی همه بر پیکر نمرود

آشفتگی قلب تو از فرط یقین است
چشمان تو در عشق سزاوارترین است


از تو پسری آمد و شد ماه زمانه
شد چشم و چراغ تو و دردانه ی خانه
این آیه حق بود که میشد به تو نازل
مهر پسرت بود برای تو نشانه
دستان تو میریخت میان شب زلفش
هی ماه... غزل...ماه...غزل...شانه به شانه
تا اینکه شبی از دلت آواز برآمد
باید بشوی با زن و فرزند روانه...

راهی شو...بگو نیز در این باره به هاجر
تا بلکه حسادت نکند ساره به هاجر


حالا تو مسافر شدی و راه دراز است
با دوست نفس های تو در راز و نیاز است
بالای سرت گوش نشستند ملائک
از بس که سخن روی لبت گوش نواز است
تو معتقدی هر چه خدا خواست همان است
تسلیم تو پر شورترین شکل نماز است
با هاجر و فرزند رسیدید به مقصد...
جبریل ندا داد که اینجاست! حجاز است!

پیغام خداوند برای تو چنین است:
"باید بروی...آخر این راه...همین است


باید بروی! وقت وداع است و جدایی
برگرد اگر معترف قدرت مایی..."
آرام جدا می شوی و چشم نجیب ات
اینگونه گواه است که تسلیم خدایی
چشم تو پر از اشک ...ولی غرق در ایمان
آرامی و پر شور ... عجب حال و هوایی
در طول مسیری که قدم میزدی آنروز
پیچید عجب رایحه ی روح فزایی

هی سال پس از سال گذشت و سپری شد
هنگامه ی طی کردن راه دگری شد...


در خواب به تو وحی شد و آمدت آواز
این راز عظیمی ست! برو در پی این راز
از خویشتن خویش بزن باز به صحرا...
بی خود شو و با دوست بکن عاشقی آغاز
راهی شو که اینبار خدا منتظر توست
پیغمبری و هر نفس ات غرق دراعجاز
این لحظه ی تاریخی ِ سنجیدن عشق است
دستان پسر بسته و دستان پدر باز

خنجر نکند از کف ات ای دوست بیفتد!
بگذار که از عاشقی ات پوست بیفتد


اسلام تو بر تیغه ی آن خنجر برّان
آنقدر درخشید که شد مظهر ایمان
ابلیس تو را وسوسه می کرد و سرانجام
افتاد ز پا...خسته و درمانده و حیران
تیغ تو نبرّید گلوی پسرت را...
تیری شد و چسبید به پیشانی شیطان
قلب تو پر از نور امامت شد و آنگاه
جبریل تو را داد ندا... خواند: مسلمان

ای یاور حق...بندگی ات باد مبارک
ای ماه! درخشندگی ات باد مبارک


بالایی و حق است که بالاتر از این هم
حتی بنشینی و بتابی به زمین هم
تا ماه رخ ات گشت پدیدار ...از آن روز
دیدند خلایق، قمر ِ خاک نشین هم
از نسل تو بودند چه مردان بزرگی
آن ماه تر از ماه...همان خوبترین هم
در هر نفس ات ذکر و توکل به خدا بود
محتاج نبودی تو به جبریل امین هم

در این شب فرخنده ز ما باد سلام ات
قسمت بشود کاش که در پشت مقام ات...

کلمات کلیدی این مطلب :  عید قربان ، حضرت ابراهیم ، حضرت اسماعیل ، هاجر ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/8/5 در ساعت : 1:12:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1237


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عبدالرضا پالیزدار
1391/8/15 در ساعت : 14:34:31
به خواهر بزرگوارم تبريك ميگويم .از شعر زيبايتان لذت بردم .خداوند نگهدار شما
.....................................................................
سلام و تشکر فراوان از لطف شما استاد ارجمند
زنده باشید
طه افضلی
1391/8/5 در ساعت : 10:8:34
بسیار زیبا بود آبجی گلم

........................................
مرسی طه جان
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/8/5 در ساعت : 11:9:6
سلام خانم افضلی ، مگر میشود از شما کاری خواند و همه سلول های آدم به وجد نیاید ؟
بسیار زیباست
...............................................................................
سلام برادر بزرگوار
ممنونم لطف دارید
نغمه مستشارنظامی
1391/8/5 در ساعت : 14:34:52
این لحظه ی تاریخی ِ سنجیدن عشق است
دستان پسر بسته و دستان پدر باز...
بسیار زیباست عزیزم
..........................................................................................
ممنونم نغمه ی عزیزم
امیر سیاهپوش
1391/8/6 در ساعت : 8:40:6
سلام خواهر بزرگوار
مثل همیشه محکم و پر شور و زیبا
البته طولانی بود وقت نشد با حوصله و تامل بخونم
انشاءالله سر فرصت...
..................................................................................
سلام برادر ارجمند
ممنون از لطف شما
علی کریمی
1391/8/5 در ساعت : 14:46:1
استعداد شاعری از طبع شما لب ریز است.
تبریک می گم.
..............................................................................
این نظر لطف شماست
زنده باشید
مصطفی معارف
1391/8/6 در ساعت : 9:20:11
احسنت بسیار زیبا بود .

در پناه حضرت حق
.......................................................................................
ممنونم جناب معارف بزرگوار
رضا نیکوکار
1391/8/15 در ساعت : 17:54:49
دستان تو میریخت میان شب زلفش
هی ماه... غزل...ماه...غزل...شانه به شانه

زیباست...
..........................................................
نظر لطف شماست...ممنونم
علی رضا آیت اللهی
1391/8/5 در ساعت : 5:26:22
سلام
توصیفی بسیار روان و زیباست
مثل نهری از بهشت
قدسی و قابل تقدیس
عید شما مبارک
.............................................................................
سلام بر استاد عزیز و ارجمند
یک دنیا ممنون از محبت شما
عید بر شما مبارک
زنده باشید استاد
رحیمه مهربان آق کاریز
1391/8/15 در ساعت : 23:58:35
سلام و نور!



تاآنجایی که خواندمش واقعا زیبا و خوب بود



بابل به خدایان دروغین نگهی کرد

بت های زمین خورده و بیچاره و بی جان



واقعا لذت بخش بود و شور برانگیز...

خوش بسعادت آن دلی که چنین میسراید...

درود!
...............................................
سلام.ممنونم
ناصر عرفانیان
1391/8/5 در ساعت : 14:9:42
سلام ودرودفراوان برخواهرگرامی وشاعره عید سعید قربان مبارک بسیار توانمند آفرین وصد ها درود مرحبا در مورد حضرت ابراهیم وپسرش کمتر شعری به این لطیفی وپر جاذبه وپر از تصویرهای روحانی دیده بودیم احسنت ودست مریزاد واقعا عالی بود

توفیقتان روز افزون باد
......................................................................................
سلام بر شما استاد بزرگوار
سپاس از محبتتان
عید بر شما نیز مبارک باشد
زنده باشید
حمیدرضا دولتی (معراج)
1391/8/5 در ساعت : 20:31:34
سلام و عیدتون مبارک خانم افضلی
زیبا بود
.....................................
سلام.عید شما نیز....ممنون
اکرم بهرامچی
1391/8/15 در ساعت : 11:45:41
این خنده ی شیرین تبر بود که می ریخت

یک دلهره ی تلخ در اندیشه ی شیطان

خیلی زیبا سرودید و مانا

درود بر شما خانم افضلی
..............................................................
ممنونم خانم بهرامچی عزیز
زنده باشید
ایمان کریمی
1391/8/13 در ساعت : 1:45:39
سلام الله علیک
بسیار زیبا بود
لذت بردم
++++
این لحظه ی تاریخی ِ سنجیدن عشق است
دستان پسر بسته و دستان پدر باز . . . . عالی عالی . . . .
+++++++
دعا بفرمائید
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
تشکر از شما
محتاجم به دعا
مصطفی پورکریمی
1391/8/5 در ساعت : 13:24:47
سلام خانم افضلی بزرگوار
و اتخذوامن مقم ابراهیم مصلّی

در این شب فرخنده ز ما باد سلام ات
قسمت بشود کاش که در پشت مقام ات...

چقدر این بیت آخر خوش نشسته است ؛درود بر شما مگر می شود دفتر شعر شما را ورق زد و غافلگیر نشد ؟ درود بر شما بسیار زیبا بود عید قربان هم مبارک ....
...............................................................................................
سلام جناب پورکریمی بزرگوار
متشکرم. عید بر شما نیز مبارک
زنده باشید
عارفه دهقانی
1391/8/5 در ساعت : 16:23:22
آجرکم الله خواهرم درود
....................................................................
درود عارفانه جان
زهرا شعبانی
1391/8/6 در ساعت : 20:18:28
سلام وحیده ی عزیز

نمی دونم چرا تا حالا رو این شعر زیبا نظر نذاشتم

واقعا زیباست...واقعا زیبا...
..............................................................................
سلام زهرای عزیز
ممنونم از لطفت زهرا جان
معصومه مهری قهفرخی
1392/5/16 در ساعت : 8:50:40
قسمت بشود کاش که در پشت مقام ات

شعری زیبا ودلنشین بود.موفق وشاعر باشید
بازدید امروز : 12,439 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,971,039
logo-samandehi