باسلام وادب واحترام .سروده ی قشنگی بود .انشاءالله ماجورباشید ، صفا وصمیمیت خاصی ازابتداتاانتها موج می زد.اما چندنکته کوچک :
1-ساز باغ صدای زغن دادن یعنی چه ؟
2-امّـــا نــه! مــوج هـر صفتات، بيكـــران گرفت . چه چیزی را بیکران گرفت ؟!!
3-بيشك سعــادتي است كـه بيقـدر و غـايت است . سعادتی که بی ارزش است (مطمئنا منظورتان این ست که نهایتی ندارد اما....)
4- فتــــح اسـت حاصـــل، آه از ايـــن بی زبانی ام (به نظرم از وزن خارج است )
ازبزم عاشقی چکنم گربرانی ام .زیبا بود .موفق باشید و زیارتتان هم قبول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با سلام خدمت جناب آقاي فرجي و تشكر از لطف شما.
در خصوص مواردي كه مطرح فرموده بوديد:
1- استحضار داريد: زغن نوعی پرنده از خانوادهٔ کلاغیان است. معنای واژهٔ زغن در لغتنامه معین به معنی «پرندهای گوشتخوار از دسته بازها اما کوچک تر از باز» آمدهاست. همچنین این پرنده نزدیکی ژنتیکی با گونه کلاغ داراست. حافظ نيز ميفرمايد:
«دولت از مرغ همايون طلب و سايه او / زانكه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود»
و نيز فرمايد:
«هماي گو مفكن سايه شرف هرگز / در آن ديار كه طوطي كم از زغن باشد»
حال وقتي از ساز باغ كه معمولاً خوشصدا است، صداي كلاغوار زغن به گوش برسد....
2- «بيكران» فاعل نيست در اين مصراع: موج هر صفت تو، بيكران را نيز گرفت.
3- فكر ميكنم در فارسي هر دو صورت به كار ميرود (همانند انگليسي). هم ميگوييم پرقيمت، و هم ميگوييم بيقيمت. در اينجا هم فكر ميكنم واژه «بيغايت» جايي براي سوءبرداشت نگذارد (بي قدر و غايت).
4- بارها خواندم اين مصراع را. به نظرم مشكل وزني ندارد («حاصل، آه» را بدون مكث بخوانيد لطفاً).
مجدداً متشكرم از حضور و لطف شما.
پايدار باشيد.