ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مزارغریبان
مزار غریبان
***
در آن دیار، که حتی غم، شکسته سرو و صنوبر را
چگونه گرد نخواهد خورد، کنار آینه، باور را
خجل ز مردم بی باور، چگونه سر نزند خورشید؟!
به آن دیار، که حتی غم، شکسته سرو و صنوبر را
بدون گنبد و گلدسته، فقط مزار غریبان نیست
که می‌شود، به خدا فهمید، تمام غربت  حیدر را!
سکوت و غربت دریاها، همیشه  عاطفه‌انگیزند
نگاه صخره نمی داند، رموز ساده‌ی دیگر را 
به سمت صبح بهاری ژرف، که فصل رویش ایمان است
بقیع خاطره‌ها برده، نگاه پرده‌ی آخر را
***
قم
1377
 --------------------------
-------------------------------
-----------------------
ترنم و تبسم
**

چون تو را دارم و‌ترنّم را، چه کنم ناز چشم مردم را

رو به رویم نشسته می خندی، لحظه لحظه گل و تبسم را

من دلم را به تو که بخشیدم، غنچه بودی پر از نگفتن‌ها

خوش زبان گشته ای، بگو؟ شاید، من ببخشم به خاطرت، قم را

از گناهم، همین که می پرسند، نام تو می شود به لب جاری

آبرویی اگر به جا مانده، با تو خوردم همیشه گندم را

چاک پیراهنی که سعدی، دید، سهم شیواترین غزل‌ها شد

من تو را دیده ام، نمی گویی؟ گم کنم کوچه کوچه مردم را !

بعد از این هر چه می شود، بشود، بی اهمیت اند مژگان ها

چه کنم ناز چشم مردم را، چون تو را دارم و‌ترنم را

***

قم

1377

 ————

...
کلمات کلیدی این مطلب :  بقیع ، غربت حیدر ، مزارغریبان ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/8/1 در ساعت : 0:6:40   |  تعداد مشاهده این شعر :  978


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

امیر سیاهپوش
1391/8/1 در ساعت : 9:24:11
سلام و درود بر شما
احسنت. چقدر زیبا و دلنشین. یک غزل ناب و فصیح.

من دلم را به تو که بخشیدم، غنچه بودی پر از نگفتن‌ها
خوش زبان گشته ای، بگو؟ شاید، من ببخشم به خاطرت، قم را

«به خال هندویش بخشی سمرقند و بخارا را»

البته قم کجا سمرقند و بخارا کجا. معلومه دلبر شما خیلی دلبره!!
دکتر آرزو صفایی
1391/8/1 در ساعت : 10:23:40
درود استاد بر شما و بر این زیبا سروده تان
قلم شما دانشی است که باید آموخت
دست مریزاد
محمد شکری فرد
1391/8/1 در ساعت : 19:25:12
سلام آقای موسوی...

غزل زیبایی خواندم و آموختم...

ممنونم.
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/8/1 در ساعت : 16:20:42
سلام بر سرور گرامی جناب موسوی

گفت معشوق این اگر بهر من است
گاه وصل این عمر ضایع کردن است

من این بیت مولانا را دوست دارم اما با خواندن شعر شما حس دیگری پیدا کرده ام و آن این که بستگی دارد عاشق قصه ی ما شاعر باشد یا نه . شاعر جماعت اصلا وصلشان هم همین معاشقه ی لفظی و همکلام شدن با معشوق است . ما به وصل هم برسیم حتی به معنی نازل و ناسوتیش کاری از دستمان جز معاشقه ی همزبانی بر نمی آید . خودم را عرض می کنم .
هنیئاً لک
همان نوش جان خودمان
استاد ! « اربعینی » نوشتم و چند سطر پایین تر از شما در سایت است اگر فرصت شد ملاحظه بفرمایید .
مدینه ولی زاده جوشقان
1391/8/2 در ساعت : 15:32:7
سلام و عرض ادب
زیبا و دلنشین بود استاد
علی میرزائی
1391/8/1 در ساعت : 10:22:54
سلام استاد نازنین
غزل دل نشینی است
لذت بردم
علی اکبر افضلی
1391/8/1 در ساعت : 18:9:39
سلام
احسنت....لذت بردم سید جان
وحیده افضلی
1391/8/1 در ساعت : 0:10:7
درود سید بزرگوار

شعر زیبایی بود...
-------------------------
سلام خواهر گرامی
سپاسگزارم
موفق باشید.
سارا وفایی زاده
1391/8/1 در ساعت : 10:42:51
سلام
خواندم، زیبا سرودید
فرزانه سعادتمند
1391/8/1 در ساعت : 19:27:5
سلام ودرود زیبا بود پاینده باشید
بازدید امروز : 2,014 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,223,221
logo-samandehi