اسیر آتشم و ناشکیب می گریم
درون بغض بدون لهیب می گریم
زبان قرمز نارنج های وحشی را
بریده اند ،براشان عجیب می گریم
شبیه اسب سیاه وسپید می مانم
شهید بخت و فراز و نشیب می گریم
درون دخمه ی تاریک و تار افکارم
برای (می) زده ی بر صلیب می گریم
شکسته اند سبو را به جرم بد بودن
به حال و روز زمانه غریب می گریم
نگاه می کنم اینجا به چهره های خمار
به روی نعش درختان سیب می گریم
عقاب سرکش دل را هوای پرواز است
براین اسیر بدون نصیب می گریم
کسی نبود بفهمد پرنده ای زخمی است
به روزگار پر از نا نجیب می گریم
و خواست شعر بگوید رها شود از غم ...
به بال زخمی امن یجیب می گریم
م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی
کلمات کلیدی این مطلب :
اسیر ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:28:29
| تعداد مشاهده این شعر :
862
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.