این تن که در محاصره ی تنگ دیگری ست
		
			روزی به رنگ عشق و شبی رنگ دیگری ست
		
			گفتم که عشق چاره ی سنگینی ام شود
		
			هر روز روی سینه ی من سنگ دیگری ست
		
			ما را برای مهر و مدارا نساختند
		
			صلح من و تو عاقبتش جنگ دیگری ست
		
			تسلیم یا فرار؟ عقب گرد یا هجوم؟
		
			هر کار را اراده کنم ننگ دیگری ست
		
			معشوقه ی جوان من ،ای مرگ! صبر کن
		
			این ساز در تدارک آهنگ دیگری ست...