يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور كار زيبايي از شما خواندم در حوزه نقد هم باشد براي بعد حال خوبي به شما دست داده است قدرش را بدانيد ياعلي مشهد مقدس / مجتبي اصغري فرزقي ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همصحبتی با شما همدلان غنیمتی است در این عصر بی رحم
|
سلام جناب شیخ الاسلامی
سروده زیبایتان را خواندم.
قلمتان مانا و توانا
|
سلام و عرض ارادت قصيده ي زيبا و فاخري است . مرحباً بكم . استفاده كردم و لذت بردم . شاعرانگيتان پايدار
|
سلام ودرود فراوان دکتر
پایدار وسرافراز باشید
|
عالی بود استاد دست مریزاد یا علی (ع)
|
سلام جناب دكتر. زيبا و دلنشين بود. خوشا به حالتان. جسارت نباشد: 1- در مصراع اول بيت زير، «ريخت، نيز» روان خوانده نميشود: بال و پراز شانه ی « عبّاس » خواهد ريخت ، نيز / آن عَلَـم چـون بـرگِ لالـه ، پرپرآيد باز هم ميشود به جاي «نيز»، «هم» را به كار برد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر شما جسارت از ماست که سیاه مشق هایمان را در معرض نگاه دقیق اساتیدی چون شما می گذاریم فرمایش شما صحیح است . البته «هم » را نیز نمی پذیرم چون در ردیف هم آمده است . فکری باید بکنم و نوع نگارش مصرع را عوض کنم ممنون
|
سلام استاد گرامی بسیار محظوظ شدم از خوانش زیبا قصیده تان گاهی دل انسان با قلم که همراه میشود عطر خوش سوسن به مشام میرسد دست مریزاد و پاینده باشید
|
سلام جناب استاد قصیده بلند و دلنشینی بود... امید وارم شاد و سلامت باشید همیشه.. البته این دل گرفتگی ها برای شاعر نعمت هست تا با قلمش هم صحبت بشه یاعلی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر شما فرمایش شما صحیح است . اما گاهی که انفعالات نفسانی شدید می شود شعر از وسعت خیال کمتری برخوردار می شود که زیاد با دیدگاه شعری من همخوان نیست . البته این شعر را اگر اثری ست از ذکر نام مبارک معصومین (ع) است و مرا همین افتخار بس .
|
چنگ زد چنگيز ظلمت عصمت مارا دريد هم به فتح آبرو اسكندر آيد باز هم سلام آقاي دكتر دست مريزاد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام سایه عنایت عالی مستدام
|
صبــح را ، در مسلخِ ترديــد گـردن مي زنند تیـــغِ بغض از آستيـــنِ شب ، درآيد باز هم سلام علیکم داغمان تازه شد دکتر دیرپای و شادزی
|
اين هم ميشود با كمترين تغيير در اصل شعر:
بال و پر از شانه عباس خواهد ريختن.
|
با سلام و سپاس از این که ما را میهمان طبع سرشار و پربار خود کردید. قصیده ای فاخر و فخیم سروده اید. آقای دکتر! خیلی هم به شعار نزدیک نشده اید!؛ زبان و بیان قصیده همین است، نمونه: بسیاری از آثار بسیاری از قصیده سرایان طراز اول، هم از پیشینیان (البته منهای استاد خاقانی!) و هم از معاصران؛ بزرگانی چون استاد بهار، استاد اوستا، استاد امیری، نعمت آزرم، استاد شفیعی کدکنی، استاد مظاهر مصفا، آقای میرشکاک (به جز قصیده ی غدیریه شان، که در آن زبان و بیانی تقریبا پیچیده را - به ویژه به لحاظ بهره بردن از تلمیحات دینی و مذهبی- به کار گرفته اند) و همین قزوه ی عزیز خودمان و .... در قصیده، حرف زدن، ابراز عقیده کردن، فرستاندن پیام و پژواک، معنامندی و اندیشه مداری ، جای تصویرسازی ها و عاطفه محوری ها و خیال بافی های معمول و مرسوم در غزل را می گیرد. و شاعر در قصیده، به خاطر داشتن ویژگی هایی که به پاره ای از آنها اشاره شد، به ناچار و شاید بتوان گفت ((بجا)) به شعاردادن نزدیک می شود و این در سرشت قصیده است و برای قصیده - این قالب بشکوه - نقص و ننگی نیست. با همه ی خستگی ناشی از کار روزانه، دو بار قصیده ی غرایتان را خواندم و بهره بردم. پایدار و برقرار باشید.
|
سلام جناب دكتر. راستش هنوز كه هنوز است ذهن من درگير آن مصراع است. نميدانم چرا. شايد هم ميدانم: علاقه شديدي دارم به سقاي دشت كربلا (ع). اين كه در ادامه مينويسم هم به ذهنم آمد. نميدانم ميپسنديد يا نه. بگذاريد به حساب علاقهام به اين شعر و اينكه ميخواهم سهمي داشته باشم. و الا ما كجا، شعر شما كجا... بال و پر از شانه عباس «هم خواهد بريخت»/ آن علم چون برگ لاله پرپر آيد باز هم با سپاس. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر عزیز شاعرم فدای روح قشنگت . با « بریخت » اینبار مشکل دارم . حالا من پیشنهادی دارم ببین نظرت چیه : ریخت خواهد بال و پر از شانه ی عباس و ، نیز آن علم چون برگ لاله پرپر اید باز هم من هم با این « نیز » که « نیزه » را تداعی می کند انس دارم. به خاطر دل قشنگ شما ، ریخت این ریختن رو به هم ریختم . مرده شور ریخت منو ببره با این به هم ریختگی زبانی . منتظر نظر شما هستم .
|
سلام جناب استاد صد مرحبا به شما صد مرحبا عالی است. مضامین و تعابیر بجا و متناسب بکار گرفته شده اند. الحمدلله تسلط خوبی بر الفاظ و اصطلاحات دارید. این شعر آمیزه ای از خشم و شوق و شکوه و امیده. این بهترین شعریه که از جنابعالی خوندم. اصلا هم شعاری نیست. به نظر حقیر نسبت به اشعار قبلی شما این شعر به فصاحت و بلاغت نزدیکتره. هر چی کار بلیغتر باشه ممکنه به شعار نزدیک بشه. خدا خیرتون بده. التماس دعا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام و ممنون از عنایت حضرتعالی از فرصتی که صرف خواندن این اربعین گذاشتید هم ممنونم
|
سلام جناب دکتر شیخ الاسلامی عزیز واي! اگر در كوچه هايِ تنگِ اين دارالصَّنـم سنـگ بـر پيشــانـــيِ پيغـمـبـــر آيد باز هم عزیز برادر سرودن این قصیده ی زیبا که ابراز عقیده ای هنرمندانه است را به شما تبریک عرض می کنم موفق باشید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام بر شما لکنت زبان و ضعف زبانم را ببخشید . خواستم آهی باشم برخاسته از نهانخانه ی وجودم. اما نشد . به قول استاد امیری فیروزکوهی: غیر از به پا نخاستن از ناتوانی ام فرقی دگر میان من و آه خویش نیست پاینده باشید
|
سلام مجدد.
راستش را بخواهيد: «ريخت» خواهد بال و پر.... اين معني را به ذهن متبادر ميكند: بال و پر، ريخت (و قيافه) ميخواهد ..... و اصلاً معناي «خواهد ريخت» نميدهد (حداقل براي من كه اينگونه است).
اين هم ميشود:
بال و پر از شانه عباس خواهد اوفتاد.... //
البته «نيز» نداره كه قاعدتاً شما باهاش انس ندارين. :))
ممنون.
|
عشق راباآن حلاوت كس تلاوت كي كند؟ جز غريوي ، كـز سـرِ بـي پيكــر آيد بازهم بسیار دلنشین بود و بر آمده از اعماق قلبی سوخته از داغ دوری و تزویر و ریا گنجینه را شما یافته اید در این اربعین اثنی عشری زیبایتان
|