سلام.امروز دوم است که این شعر در بخش نقد امروز قرار دارد. هنوز باید منتظر بمانیم تا این صفحه جا بیفتد.بسیاری از دوستان فقط شعر را می خوانند ودریغ از نظری کوتاه. اما در مورداین غزل:
این غزل به نظر حقیر از غزل های موفق جناب اصغری است که ارتباط عمودی ابیات باعث شده تا غزلی هماهنگ ویکدست در برابر چشمان خواننده قرار گیرد ونیز ارتباط افقی در مصراع ها در بعضی ابیات بسیار موفق بوده است واین همنشینی موفق مصراع های زیبایی از این دست بوجود اورده است:
گيسو بريز اي بت عيار رو برو
یا
يك استكان تلخ بريز از دو چشم خود
ااما یک نکته در باب کوتاه بودن زمزمه ای که در این غزل بین عاشق ومعشوقش رخ می دهد:اینزغزل میتوانست طولانی تر وشاید موفق تر از این باشد با عنایت به حروف قافیه دست شاعر بسیار باز بوده است اما جایی که در مصراع دوم واژه ی وضو اورده می شود ،هم دایره وازگانی که شاعر میتواند انتخاب کند محدود به واژه هایی خاص میشود هم محتوا یی که قرار است در ابیات دیگر در شعر بیاید وهمین ایجاد محدودیت باعش شده است تا یکبار دیگر واژه یوضو در مصراع آخر تکرار شود.حال انکه اگر واژه یوضو به عنوان یکی از قوافی در ابیات انتهایی یا وسط شعر می امد اینگونه اتفاقی نمی افتاد.یکی از ابزار هایی که میتواند در غزل باعث موفقیت ویا عدم موفقیت شعر بشود قافیه وردیف است.
درمصراع اول از تعبیر سر شب استفاده شده است که به نظر من جز پر کردن وزن جایی در آفرینش اثر نداشته است.من پیشنهادم برای این مصراع به جای سر شب "پیش رخ ات "است وقتی رخ در مصراع اول بیاید حالا یار هم حضوری فیزیکی وقابل مشاهده پیدا می کند. با اشک چشم پیش رخ ات کرده ام وضو
اما در مصراع دوم واژه ای آمده که برای عربی ندانانی مثل من از زیبایی شعر کاسته است.قدقامت نزدیک ترین چیزی بود که به ذهن شاعر میرسید والبته خواننده ی شعر هم امادگی پذیرش آن را با فضای شعر داشت.
با موبدان معبد چشمان ِ مست ِ تو
در مصراع سوم موبدان وچشمان هردو جمع بسته شده اند ولی معبد مفرد است به نظر من اگر چشمان جمع بسته نمی شد با معبد هماهنگی وهمخوانی بیشتری پیدا می شد
در مصراع چهارم هم از وازه ی سرمه استفاده خوبی نشده است.چرا که کاری که از سرمه بر می آید گفتگو نیست .ماهیت سرمه روشنایی بخشی است وزیبایی.بلکه برعکس وقتی از سرمه سخن به میان آید گفتگو به محاق میرود.در شعر شاعران سبگ هندی هروقت صحبتی از سرمه شده است در کنار ان سکوت دیده می شود.تعبیر سرمه در گلو ریختن در اشعار مولانا بیدل بسیار دیده می شود.
ازنسخه هاي عهد كهن كشف كرده اند
تشريح چشم هاي تورا ريزو مو به مو
این بیت را بیت زیبایی دیدم و ویزگی بارز آن باستان گرایی موفق وارتباط ان با چشمان یار بود.البته در نظرات یکی از دوستان اشاره ی زیبایی به تشریح پزشکی شده بود که شاید پیشنهاد ایشان راقبول کنیم شعر زیباتر شود وبه جای تشریح از توصیف استفاده شود ولی من وازه ی دیگری نیز در نظر داشتم:تصریف چشم هاي تورا ريزو مو به مو
يك استكان تلخ بريز از دو چشم خود
تا آتشي به پا كنم اين بار در گلو
در این بیت کاش به جای گلو واژه ای دیگر جستجو شود تا اوج مصراع اول این بیت بهتر حس شود
در مجموع غزل از غزل های زیبا وقابل تامل دوست عزیزم جناب اصغری است.
برای ایشان موفقیت وکامیابی آرزو دارم