ولی از تو برای تو از اشک و آه می گویم در این مصراع دوبار از و دوبار تو به کار رفته که می توانستید کم تر استفاده کنید. در این مصراع با استفاده کردن بی مورد از حرف اضافه و حرف ربط جایی برای وازه هایی که بتواند معانی خاصی به شعروارد کند نگذاشته اید.
ببینید:در مصراع اول همین بیت چقدر تعداد وازه ها زیاد است؟چشم/اشک/آه/مردم/ گریه/ممنوع
ولی دربیت بعد فقط داریم:اشک/آه وبقیه هستند:ولی/از/تو/برای که این واژه ها برای ربط یا شرط وکامل کردن وفهم جمله بکار میروند تا ایجاد تصاویر وخیال انگیزی
یقین دارم که با حوران گلاویزی و من اینجا
در این مصراع هم گلاویز بودن با حور تعبیر زیبایی نشده است.کاش میشد چیزی مثل همنشینی یا هم صحبتی با حور یا حوریان وچیزی از این دست بگذارید
ولی این ابیات:
و امروز از خودم، از آدمی گمراه می گویم
تمام غصه ها را باز با اکراه می گویم
تمام غصه ها،آری خیالت تخت، می دانم
سخن طولانی و تلخ است، پس کوتاه می گویم
ز اول این چنین بودی، به فکر آرزوهایت
نگو انصاف در من نیست، من بیراه می گویم
میان گریه می خندم به این ساده دلی هایم
که تو با اشک هم دستی و من از آه می گویم
همگی بسیار روان وساده هستند والبته تصاویر ومضامینی زیبا در هریک دیده می شود:میان گریه می خندم/تو با اشک هم دستی/پری درخواب می بینم، سخن با ماه می گویم/
موفق وپیروز باشید