2. برنامه ی امشب سینماهای تهران
هوالمصوِّر
با الهام از حکایت جناب استاد قزوه
سینمای شهرت که آتش گرفت،
چند سال بعد
خودت شدی
برنامه ی امشب سینماهای تهران،
نه!
برنامه ی هرشب سینماهای کشور.
فقط
کیفیت فیلمت بد بود
و تصویرت درهم،
صدایت خش داشت و واضح نبود.
سوخته،
تاولی
و دلخراش بودی.
آن قدر دل ها را خراش دادی
که عده ای خروش کردند
برای نجات دل مردم.
و برنامه ی سینماهای تهران
شفاف شد و زیبا.
و سینما چهره ی زشت و سوزناکت را پاک کرد
( یا به قول خودش کات کرد).
گذشته ها که گذشته
حالا،
حالا هم می گذرد.
ولی مقصر کارگردان، نویسنده و ... نبودند
که تو
از سینما حذف شدی.
مقصر سینمایی بود که آتش گرفت.
مقصر چهره ی زشت تو بود
که دیگر به نام زیبای شهرت نمی آمد.
- آنجا آبادان بود
و تو
دیگر خراب شده بودی -
مقصر زیبارویان و چهره پردازان نبودند،
مقصر خود تو بودی.
نه!نه! نگو،
نه دانشمندان یونانی تقصیر داشتند
و نه خیرین و سیاست بازان آلمانی،
مقصر تو بودی که قورمه سبزی دوست داشتی... .
پ.ن: گوشه هایی از حکایت جناب استاد قزوه: حالا گذشته ها گذشته/ و رفته ها رفته اند/ و نام جمهوری کافی ست/وگرنه من می دانستم /در فرهنگ ما/ همیشه دین بعد از دنیا می آید/....
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/7/20 در ساعت : 17:27:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1407
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.