سلام
ازدیدِ من فعلاتنها نکته ی قابل بحث دراین غزل وزن است .
به جزبیت اول که هردومصراعش تابع وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعولن هست ، مصاریع اول
ابیات بعد ،همگی یک هجا کم دارندکه با یک بارخواندن ملموس نیست.
امانکته ی دیگری هم هست ، بهتربگویم نقدی دارم برنظرِخانم رجایی که نظرشان
محترم است.
بدون تردیداین غزل برای مخاطبانی که گویشِ دری دارند،بسیارملموس تراست ومنِ
مخاطب مجازنیستم " برمی آید "ِ ناهماهنگ را - باتقطیع سنگینِ بر مِ یا ید -
جایگزین " می برآید "ِ آهنگین - که اتفاقا ریتم راحفظ کرده باتقطیع خوش آهنگِ
می ب را ید - نمایم ، یا " سایه ای ازدورمی آید " رابه جای " سایۀ ازدوردست آمد "
- که به خاطرتکرارمصوت های " د " و " س " خوش آواتربه نظرمیرسد -
پیشنهادکنم ؛ چرا؟
از دومنظرِموافق ومخالف می توان به این مسئله پاسخ گفت:
1 . این پیشنهادمنطقی است ، " برمی آید " باگویشی که ماداریم همخوان ست و مضاف
برآن " میبراید " ، ترکیبی مستعمل وقدیمی ست (البته ازنظرما).
درباره ی " سایۀ ازدوردست آمد " نیزمیتوان باچشم پوشی ازتکرارمصوت هایی که ذکرآن
رفت به نفع جانشین اش " سایه ای ازدورمی آید " - که اتفاقا اینجاهم ردپای ( م یا ید )
مشهوداست - رای داد.
2 . این تغییرمنطقی نیست ،زیراگویش ها قواعدخاص خودرادارند،چیزی که ماکمتربرآن
واقفیم.
آیا " می برآید " درگویش دری ، هنوزهمان جایگاه قدیمی راحفظ نکرده است که انوری
ابیوردی درحدودهشتصدسال پیش بامطلع " زهجران توجانم می برآید " بیان می کند؟
جواب این سوال با اندیشمندانی است که درحیطه ی زبان صاحب نظرندونه من.
آیا کلمه ی " سایۀ " درترکیب ها واشعاردیگری به گویش دری ، موردِاستعمالی این گونه
نداشته است؟
اما جواب این سوال را برحسب اتفاق یک شاعرِدری داده است :
دیوانۀ هستم که مردن یادمیگیرم
درراهی توسررابریدن یادمیگیرم
دیوانۀ هستم که درآغوش بادتند
باعالمی غمهاوزیدن یادمیگیرم
وبازهم برحسب اتفاق این شاعرِ دری کسی نیست جزجناب بیخودباهمین مطلع و درهمین
سایت.
من اگربخواهم این دوبیت را ویرایش کنم به این صورت :
دیوانه ای هستم که مردن یادمیگیرم
درراه توسررا بریدن یادمیگیرم
دیوانه ای هستم که درآغوش بادتند
باعالم غمهاوزیدن یادمیگیرم
درمی آید.
ولی این کاررانمی کنم فقط به این دلیل که ویرایش نشده ی آن حرف های بیشتری برای
گفتن داردولحن ولهجه ی خاص خودرابه رخ می کشد.
با این همه ، انگیزه ی جناب بیخودرادرگردن نهادن به این تغییردرنیافتم ، اما امیدوارم
دلیلش بهاندادن به گویش شیرین دری نباشد.
ازخانم رجایی هم عذرخواهی می کنم.
بخش نقد:
لحاظ کردن گویش دری ایشان در نقدتان قابل تحسین است .
بی شک بعضی ترکیب ها که در شعر ایشان هست در شعر یک فارسی زبان ایرانی قابل اغماض نیست.مخصوصا در وزن که قبلا در قسمت نقد جناب خوشعمل هم بحث شده است.همه ی ابیات با در نظر گرفت گویش دری بریز درست خواهد بود وگرنه انتهای وزن فعولن هم نمی شود