ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد...؟
حسی شبیه ِ زنده،زنده،سوختن دارم

دارم تمام لحظه ها را اشک ،می ریزم

می میرم از هر لحظه،از هر گریه،از هر بغض

از هر چه احساس مزخرف هست لبریزم



تنلرزه می گیرم تمام نیمه شب ها را

از فکر بدبخت ِ پریشانی که من بودم

از تر س ِ تیز ِ کارد،روی ِ گردن ِ عشقم

حس شکستن ،توی زندانی که تن بودم



از چشم های شهوت آلودی که دزدیدند

از بوسه های ِداغمان ، قانون ِلذت را

توی ِهمآغوشی ِ ما شیطان سرایت کرد

پاشید روی ِ بستر ما خون ِ وحشت را





می سوزم از فکر ِ غروری له شده در تو

می سوزم از شرمی که در من دست و پا می زد

می سوزم از داغی که بر پیشانیم خورده

می سوزم از عشقی که در ما داشت جا می زد





می سوزم از عشقی که بخشیدی تن ِ من را

از ترس ِ تیز ِ کارد،روی ِ گردن ِ عشقت

می سوزم از فکر غروری له شده در تو

وقتی که تف می شد کسی روی ِ تن ِ عشقت



می سوزم و می سوزم و می سوزم و...داغم

یک انتقام سرخ در رگ های من جاری ست

خون می چکد از چشم هایم بعد از این هر شب

هر روز در قلبم پس از این"زخم ها کاری" ست





وقتی که شیطان پیش ِ پایت ، سجده خواهد کرد

یک کارد ِ خونی از شکار ِ کرکس آوردم

یک روز می بینی دوباره عاشقت هستم

یک روز می بینی غرورت را پس آوردم



"مریم حقیقت"



یاعلی
کلمات کلیدی این مطلب :  آیا ، دوباره ، گیسوانم ، را ، در ، باد ، شانه ، خواهم ، زد...؟ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/7/12 در ساعت : 16:36:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  2466


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمیدرضا نظری
1391/7/27 در ساعت : 7:49:13
کارمحکمی بود خانم حقیقت واقعا لذت بردم بدون شک در اینده ازشما آثاری با بار امید بیشتر میشنویم برقرار باشی شاعر


************************************************************


درود جناب نظری.به لطف خوانده اید.سپاسگزارم.یاعلی
نغمه مستشارنظامی
1391/7/12 در ساعت : 21:57:34
سلام مریم جان تعابیر جدیدی داشت شعرت
پاینده باشی

***********************************************
درود نغمه جان.متشکرم عزیز.یاعلی
حسین سنگری
1391/7/14 در ساعت : 13:2:54
سلام خانم حقیقت گرامی ... استاد شیخ الاسلامی تمام حرف ها را زده اند ... بنده هم فقط میخوانم و لذت می برم.

برقرار باشید


********************************************************
درود جناب سنگری
لطف دارید ،سپاسگزارم
برقرار باشید
محمود کریمی‌نیا (کریما)
1391/7/18 در ساعت : 12:43:20
درود بر شما بانو

شعر زيبايي ست با ساختاري خوب بازباني متهّورانه

دست مريزاد


**********************************************************
درود بر شما جناب کریمی نیا،به لطف خوانده اید.سپاسگزارم
علی رضا آیت اللهی
1391/7/12 در ساعت : 23:9:8
سلام به شاعره ارجمند و گرامی
شما مرا به یاد این شعر انداختید که :

گیسوانت را چون هاله ی ماه
شده مسحور و خمور
تو بزن شانه ی صبح
ماهِ من تابان شو
و بشو تابان تر
تا پگاه خورشید
بدمی بر دشتی
که گلش را بلبل
بسروده است چو شعری از تو...

************************************************
درود جناب آیت اللهی
ممنونم از نظرتان
و شعر که هر چند زیبا بود ،اما شباهتی بین شعر خودم و این اثر ندیدم.
پاینده باشید
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/7/14 در ساعت : 9:14:21
بند آخر
یک« کارد »خونی از شکار کرکس آوردم
مصوت بلند الف باید کوتاه خوانده شود تا وزن درست درآید یعنی « کارد » می شود « کرد » . مگر آنکه کسره را از دال بر دارید و بخوانید « یک کارد ، خونی از شکار کرکس اوردم »
درست می فرمایید در بند پنجم کارد درست است
تعارف هم نکردم زبان بسیار زیبا و ماندیی دارید . کاش بیشتر شعر می گذاشتید
مریم توفیقی
1391/7/14 در ساعت : 15:3:6
سلام مریم جان
مثل تمام کارهایی که ازت خوندم عالی بود

می سوزم و می سوزم و می سوزم و...داغم
یک انتقام سرخ در رگ های من جاری ست

خون می چکد از چشم هایم بعد از این هر شب
هر روز در قلبم پس از این"زخم ها کاری" ست

بدون تعارف بخون این جمله رو " مگه میشه کار ضعیفی از مریم حقیقت خوند؟ "
همیشه و همه جا میخوانمت عزیز و همواره شاعر بمانی ...


*******************************************

درود دوست خوبم
به لطف می خوانی مریم نازنین
متشکرم از مهرت نازنین بانو
شاد باشی
دکتر آرزو صفایی
1391/7/14 در ساعت : 13:8:15
سلام با نوی گرامی
شعر تان بر دل نشست

****************************************************

درود بانو
متشکرم از لطفتان
خلیل ذکاوت
1391/7/18 در ساعت : 13:27:24
چهارپاره ای یادآور فروغ ((اسیر)) و ((دیوار)) با همان سوز و سازهای رمانتیک و شکوه و شکایت از عشق/معشوق/عاشق با بیانی بی پرده و روایتی بی اندازه روراست! جسارتا عرض می کنم رعایت حتی اندکی آموزه های هم دینی و هم ادبی، به کلام حرمت، وزانت و عفتی خاص می بخشد و آن را جذاب تر و خواندنی تر می کند. با پوزش- موفق باشید


****************************************************

درود جناب ذکاوت
شما را از حدود سالهای 73 می شناسم روزهایی که دخترکی بودم تازه به دنیای انجمن ها ومحافل ادبی رسیده و روزی به لطف شما وانجمن ادبی لامرد همراه با جناب محمد ابراهیم جهان مهین و جناب حریری و صادقی اهی دیارتان شدیم و شعر و شعر و شعر
اینکه مرا با بزرگ بانوی بی بدیل شعر ایران فروغ عزیز به یک چوب رانده اید هر چند به بیان انتقاد برایم بسیار بسیار ارزشمند است
همیشه /حالا چه در شعر و چه در زندگی با همه ی ابعادش/دوست داشتم وسعی کرده ام خودم باشم و میدانم این تا چه اندازه بد است!!! وقتی جای همه ی زخم هایت تو را به یاد صداقتی بیندازد که نباید داشته باشی اما تو در ذات محکومی به آن همانطور که فروغ بود و دلیل من برای اینکه عاشقش باشم همین صداقت در رفتار و اشعارش است.
نمیدانم کجای این شعر بی ادبی بود /اگر منظورتان از ادب همان رعایت شئونات اخلاقی باشد/ و اگر منظورتان از نکات ادبی /علم ادبیات و شیوایی کلام است/ که متوجه نشدمتان!!!
و اما شئونات دینی
چطور باید رعایتش کرد جناب ذکاوت؟!!
نمیدانم چطور باید شعر محجب گفت کدام بیت را باید روسری پوشاند...
و اما اگر منظورتان شعر دینی ست که به رغم مدعیانی که نفی عشق کنندبسیار هم ارزشمند است و عزیز ...اگر مرا خوانده باشید بیشتر از 70 درصد اشعار مرا اشعار آئینی تشکیل میدهد اما به جای خود این شعری س عصیانگر
که هر سخن جایی وهر نکته مکانی دارد....
پاینده باشید
ممنون که خواندید
محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/7/12 در ساعت : 20:30:38
سلام
اگر درست فهمیده باشم این شعر از زبانِ زنی است که پلیدی کارد بر گردنِ مردش گذاشته و زن را تعرضی از سرِ تهدید کرده است .
اگر چنین باشد شعر بسیار بزرگواری است که در تاریخ ادبیات ایران به این زیبایی سراغ ندارم ایا فروغ دیگری در راه است ؟
کارد مصرع دوم از بندِ چهارم کمی اشکال وزنی دارد . کاش بشود اصلاحش کرد مثلا یک تیغ خونی . البته می دان در زبانت جا نمی افتد . زبان خواهد کرد و آوردم هم در این بیت سازگار نیست
موفق باشی


*************************************************

درود بر دکتر عزیز

بله بزرگوار روایت همین است که فرمودید.بسیار متشکرم از لطف دقت نظرتان و حسن ظنتان به شعر و شاعر و از اینکه مرا با بزرگبانوی بی بدیل شعر فارسی به یک نگاه خوانده اید بسیار خرسند و سپاسگزارم.
در مورد " کارد" راستش در بند چهارم اصلن وازه ی "کارد" استفاده نشده و اگر منظورتان بند پنجم باشد جسارتن هیچ مشکل وزنی وجود ندارد.مطمئنن تقطیع را بهتر از بنده میدانید.
پاینده باشید و سلامت.
مصطفی پورکریمی
1391/7/14 در ساعت : 10:54:4
سلام خانم حقیقت بزرگوار

بازهم شعر بسیار زیبایی از شما خواندم درود بر شما جسارتا در مورد تذکر "یک کارد ِ خونی " اگرچه از نظر تقطیع اشکالی ندارد اما به سبب ادغام " ک" و کشیده شدن " کا" و سکون "ر" ادای آن به روانی این مصرع آسیب می زند پیشنهاد من " چاقوی خونی" با " شمشیر خونی است


***************************************
درود جناب پور کریمی
بازدید امروز : 48,445 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,212,756
logo-samandehi