ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بد مست


من مست بودم فاش كردم راز خود را.  بغضي كه هر شب مي خورم را باد برده ست
پرپر شدم. خود را به طوفان قرض دادم  موهاي از حسرت پرم را باد برده ست
سر در درون لاك من كردند تن ها. شب پاره ام كردند با خود پيرهن ها
يكجانشينان! باورش سخت است اما  چادر نشينم. چادرم را باد برده ست

 

من مست بودم فاش كردم راز خود را. شلاق خوردم فكر فردا در سرم ماند

آن زن كه بي ترديد مي ترسيد از من هر شب شريك دردهاي بسترم ماند
من "زن" نبودم يك خيال  تازه بودم.  در فكر يك آغوش بي اندازه بودم
آن آخرين فريادها را سقط كردم اين لكّه ها از زايمان بر پيكرم ماند

 

من مست بودم فاش كردم راز خود را. در رازهاي ديگرم يك سايه افتاد

از پشت در ديدم كه مي آيند پاها بر خانه ي پهناورم يك سايه افتاد
من دست بردم در خودم يك گوش ديدم! جارو كجا؟!  سوراخ كو؟!  من موش ديدم!
زنگ درم را پشت اين درها نكوبيد! تنها شدم در بسترم يك سايه افتاد

 

من مست بودم فاش كردم راز خود را. رازي كه در دل داشتم خاكسترم كرد

چادرنشينم چادرم را باد برده ست. خود را به طوفان قرض دادم پرپرم كرد
كابوس ديدم با خودم در خواب رفتم. با بيش و كم با بيش و كم در خواب رفتم
من آمدم از راه و شب پشت سرم بود  خود را به هرجبري كه شد هم بسترم كرد!

کلمات کلیدی این مطلب :  بد ، مست ، ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1391/7/8 در ساعت : 8:29:49   |  تعداد مشاهده این شعر :  824


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمدعلی شیخ الاسلامی (شیوا)
1391/7/8 در ساعت : 9:4:10
شعر زیبایتان آدم را به جهان ها و ترکیبات و حتی واژه های نا شناخته می برد
بهره مند شدم
اکرم بهرامچی
1391/7/9 در ساعت : 7:13:3
يكجانشينان! باورش سخت است اما چادر نشينم. چادرم را باد برده ست

خیلی خیلی نغز سرودید و جالب/درود بر شما
سارا وفایی زاده
1391/7/8 در ساعت : 9:48:45
درود خانم گیلانی
معصومه عرفانی (عرفان)
1391/7/8 در ساعت : 18:27:9
سلام زیبا سرودید خانم گیلانی
بازدید امروز : 41,750 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 124,000,351
logo-samandehi