چشم تو به نور عشق روشن ، شیراز !

ای دل شدگان نور ! مولا اینجاست
عرفان نفسان ! ظهور معنا اینجاست
دنبال کدام چشمه سرگردانید ؟
ای تشنه لبان عشق ! دریا اینجاست
2
از عشق ، به سینه درد و داغی داری
از پرتو معرفت ، چراغی داری
چشم تو به نور عشق روشن ، شیراز !
چون در دل خویش ، چلچراغی داری
3
در خانه ی دل ، خیال حافظ ، عشق ست
در حافظیه ، وصال حافظ ، عشق ست
در باغ بهشت ، با ملائک خلوت
در شاهچراغ ، فال حافظ ، عشق ست
4
دل برده ز دهر ، خط و خال شیراز
دنیاست ، و حسرت وصال شیراز
با شاهچراغ ، روز و شب محشورست
این چیز کمی ست ؟ خوش به حال شیراز
5
هر سال ، عزیز ! سال شیرازی هاست
اقبال ، به زیر بال شیرازی هاست
شیراز، تمام چار فصلش سبزست
چون شاهچراغ ، مال شیرازی هاست
6
در دست « غزل - چراغ » دارم ، آری
یک آینه سمت باغ دارم ، آری
من آمده ام به جست و جوی انسان
در شهر شما سراغ دارم ، آری
7
صبح است و ندای ربنا می آید
گلبانگ خوش خدا ، خدا می آید
از میهن شعر و شور و عشق و عرفان
بوی خوش « مشهد الرضا » می آید
8
شیراز و تبسم صفا را ، عشق ست
گلبانگ خوش خدا خدا را ، عشق ست
در آینه ی شاهچراغ شیراز
سیمای خجسته ی « رضا » را عشق ست
9
بی نور تو ، پیر معرفت گمراه ست
توفان شب است و دیو و دد در راه ست
تو شاهچراغ وادی عرفانی
نور تو ، کلید فهم « بسم الله » ست