ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل تغییر دین داد!
به جان نسترنها ، آتشت خاکسترم کرده

سر ایران من لرزیده ، قدری هم ورم کرده

دوباره ساعت خورشید، خوابش برده ، جا مانده

به روی نعش قالی ها ، فقط یک جای پا مانده

نگاه آسمان باریده یعنی گریه سر کرده

هوای شهر تب دارد، زمین حس خطر کرده

سکوت خانه ترسیده و رنگ از روی گل رفته

چنان لرزیده این بستان که عطر و بوی گل رفته

زبان در کام خشکیده، غزل تغییر دین داده

قناری بر مزار باغ گل ، بانگ حزین داده

تهِ این کوچه جایی که پر از نقاشی گلهاست

زنی تنها بدنبال نشان از کاشی گلهاست

نگاهی باز یا بسته، نمی دانم خدای من!

تن بی جان یک کودک کنار تلّی از آهن

بخواب آرام، لا لایی، بخواب ای رفته از دستم

زمین لرزید و گل پژمرد و من هم با تو بشکستم

    
کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، تغییر ، دین ، داد! ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/6/2 در ساعت : 15:5:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  907


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمیده میرزاد
1391/6/4 در ساعت : 0:51:39
سلام جناب دلخوش

شعر زیبایی از شما خواندم

پاینده باشید
مصطفی پورکریمی
1391/6/3 در ساعت : 3:16:15
سلام جناب دکتر دلخوش گرامی

مأجور باشید مثنوی خیلی خوبی بود به نظرم اگر فعل ها " است" داشته باشند خوش آهنگ تر می شود و به اوزان مثنوی هم نزدیک تر
سعید اشیری
1391/6/3 در ساعت : 10:53:45
سلام و احترام
زیبا سروده‌اید

ـــــــــــــــــــــ
دلی لرزید
عرش لرزید
زمین لرزید

مادری در دل زمین...
کودکی بر یاد مادر...
فرشتگان عرش، باز گریان...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ساراسادات باختر
1391/6/2 در ساعت : 17:36:19
زیبا بود جناب دلخوش..
بازدید امروز : 30,571 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,194,882
logo-samandehi