چشم هایت می نوازد موج اقیانوس را
می کشاند تا ته دنیا دل مأیوس را
خسته ام از وهم و از برزخ نشینی روز و شب
دور کن از خوابهایم یورش کابوس را
سوختم خاکسترم شد خاک پای عابران
اشک هم چاره نشد ته مانده ی افسوس را
شیب تند مرگ می خواند مرا آغوش قبر
روی برگردان نبینی دل دل فانوس را
مرگ را نوشیده ام عشق تو شد نابودیم
باد عصیانگر بلرزان تا ابد ناقوس را
می کشی بردار هرلحظه هزاران مرد را
پای کوبی می کنی این رسم نامأنوس را
جمع کن از پیش و روی من بساط خویش را
شیوه ی عاشق کشی از عهد دقیانوس را
بی تو من آرام می میرم نیازی نیست نه ...
دور باید ریخت جام زهر اختاپوس را
م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی 6/2/1390
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:25:9
| تعداد مشاهده این شعر :
1276
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.