از داغ كبراي علي"ع"...
و امشب دروازه های آسمان باز است تا مردی را از دل خاک به افلاک ببرد ...
کی می زند مرغ نیایش بال و پر ؟ شب
کی وقت دیدار است بر بام سحر؟ شب
تنها زمان جلوه ی مُشتی نگین نیست
خورشید را هم کوچه ها دیدند در شب
در کوچه ها خورشید گویی کیسه بر دوش
با هر قدم ذکری به لبها داشت هر شب
نجوای او این بود : " ای پروردگارم
از این سرای بی کسی من را ببر شب"
امشب چه گوید آسمان کز بغض او هست
بیجان اجل ! گریان ستاره ! در به در شب!
از داغ کبرای علی(ع) بوده است انگار
رخـت عزا را کبریــا پوشـاند بر شب
آرام باش ای آسمان ! قانون همین است
هر عشـقبازی می کند تنها سفر شب
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/5/18 در ساعت : 12:52:19
| تعداد مشاهده این شعر :
992
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.