طفیل آرزوها...
دلم آشفته ی شیرین ملالی است
که با تلخاب عشقش شوروحالی است
به زنگارش مبین زنهار........زنهار
که این آیینه خاکستر وبالی است
فرازی را ندارد چشم پرواز
بداختر اخگر موهوم بالی است
گهی بر شعله ی آهی سپندی است
زمانی تشنگی ها را زلالی است
ورا با من نه ضرباهنگ قهری
مرا با او نه سودای جدالی است
به دام افتاده سیمرغی است در قاف
همه دنیای او حالی و خالی است
شگفتا طرفه پیر طفل خویم
طفیل آرزوهای محالی است
گر افلاطون اول نیست از چیست
نشسته بر خم خون دیرسالی است
اگر چه سوختن را آزموده ست
صنوبر میوه ی هر فصل کالی است
دوبیتی های اشکم شاهد آنک
که موزون نغمه ای نازک خیالی است
من و او را به خود گر واگذارند
به هر عمری تماشایی وفالی است.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/23 در ساعت : 19:39:48
| تعداد مشاهده این شعر :
1304
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.