مفاعیلن فعولن
«کنید ای کودکانم دمی از بازی خویش به صحبتهای من گوش»
پدر این گفت آرام چو در را باز بگشاد
همه دیدیم او را میان در سِتاده
«الا ای کودک من بیا از کوپه بیرون دمی در طول بنگر قطار زندگی را»
به دنبالش دویدیم در آن دالان باریک
مرا جایی به آغوش کشید آن مام پرجوش
نشانم داد بابا ز پشت شیشهای باز توالیهای بیرون
«ببین بابا چگونه که دنیا سویم آید» بدو گفتم چه پُر شور
«تو فرزندم روانی سوار زندگانی بدانجا که ندانی» بگفت آرام بابا
تاریخ ارسال :
1391/2/10 در ساعت : 13:56:36
| تعداد مشاهده این شعر :
912
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.