برای شاعران و هنرمندان سرزمینم ایران بزرگ:
«کاروان حله»
مگر بهار از این کوچه ها گذر دارد !؟
که صبح، این همه احساس بارور دارد
شگفت مانده ام از این درخت، در این باغ
که شاخه های چنین گَشن و پرثمر دارد !!
خوشا به حال تو ای آسمان، که عشق امروز
عقاب وار، در این خِطّه بال و پر دارد!
شگفت نیست اگر همتی همیشه بلند
درآفرینشِ یک حس ناب، اثر دارد !
امید، در دل این شهر، اوج می گیرد
که صبح روشنی از مهر، زیرِ سَر دارد
نسیم، این نفسِ صبحگاه، انگاری
در این فصول نگاهی قشنگ تر دارد !
به تاروپود پَرَندی که زیر دست شماست
خدا، از آن طرفِ آسمان نظر دارد !
به کاروانِ پُر از حُلّه تان که می نگرم
در این مسیر، هم از شوق، همسفر دارد
بلند نامیِ تان در سخن نمی گنجد
تمام شهر، از این داستان خبر دارد !
شگفت نیست اگر پشت مان چنین گرم است
که پنجه های تو، ای عشق، صد هنر دارد!
دلِ من است که با اشتیاق، این شب ها
امیدِ روشنی از چشمه ی سحر، دارد !!