ز بیداد خزان سوخت چو باغ دل شیدام
بهار آمد و افروخت چراغ دل شیدام
غزل دفتر خود را صمیمانه گشودند
دو قمری که رسیدند سراغ دل شیدام
بیا پنجره بگشای که پشت شب اوهام
پگاه ملکوت است فراغ دل شیدام
مرا حس غریبی است در این واحه ی تردید
که طوبای یقین سوخت چو تاغ دل شیدام
ز میخانه ی تسنیم مگر چشمه گشودند
که گلجوش بهشت است به راغ دل شیدام
اگر شرب طهور است من و مستی جاوید
اگر باده ی نور است : ایاغ دل شیدام
به ترحیب ملک بود که در پرده نمودند
شقایق شده پیوند به داغ دل شیدام .
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/29 در ساعت : 15:15:53
| تعداد مشاهده این شعر :
1871
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.