عشق ، گیسوی غزل ها را ، پریشان می کند
لابلای واژه ها ، هر بار طوفان می کند
میزند شلاق گرمی ، بر دل آیینه ها
آتشی در سینه برپا ، در زمستان می کند
رهسپار ناکجا آباد رویا ، می شود
چشم بی تاب شقایق را ، هراسان می کند
اشک را ، از چشمهایی آشنا می بارد و
قطره هایش ، خاک دل را تیرباران می کند
بذر حوا می نشاند در نگاه پنجره
سیب شیرین هوس را ، نذر شیطان می کند
سرخوشانه ، چار مضراب اناالحق میزند
مستی حلاج را ، الگوی عرفان می کند
مولوی را ، می کشاند در دل میخانه ها
شمس را می آرد و از دیده پنهان می کند
با تبر می آزماید ، شوق ابراهیم را
آتش نمرود را ، یکجا گلستان می کند
یکطرف می سازد از مکر زلیخا ، قصه ها
یکطرف هم ماه را ، در قعر زندان می کند
عاقبت هم با "خیال" من تبانی میکند
خلوت " یاس " مرا ، درگیر باران میکند.
محمد جوکار "یاس خیال " 1395.09.26
چاپ شده در کتاب مجموعه اشعار یاس خیال - سال 1397
تاریخ ارسال :
1398/9/25 در ساعت : 0:13:27
| تعداد مشاهده این شعر :
127
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.