ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مسافران صَفَر

 

شوق وصال داری ازین شوکران بنوش

مثل پدر درست زمان اذان بنوش

 

یک جرعه سمت مسجد کوفه نگاه کن

یک جرعه هم به سمت گل بی نشان بنوش

 

وقتش رسیده تا جگرت خون به پا کند!

یک جرعه با نیابت لب تشنگان بنوش

 

وقتی کنار علقمه دیدی دو دست سرخ

با مشک تشنه اشک بریز و از آن بنوش!

 

از کربلا به شام ببر خون تازه را

این جرعه را کنار یتیمانمان بنوش!

 

یک جرعه را به خاک بریزان و سجده کن

در سجده از طراوت هفت آسمان بنوش

 

وقتی به چند جرعه آخر رسید شعر

آهسته...جرعه جرعه... شهادت بخوان،بنوش

 

آن جام را رها کن و این جام تازه را

از دستهای سبز امام زمان بنوش!

*

 نوشیده ای و واعطشا گریه می کنی

گمنام در لباس عزا گریه می کنی

ماه از دل شکسته تو تا خبر گرفت

پشتش هلال تر شد و نام صفر گرفت

 

وقت سسفر رسید و کسی آب هم نریخت

پشت کبوتری که غریبانه پر گرفت

 

تنها تر از بقیع به دورت طواف کرد

خاکی که اسمان تو او را به بر گرفت

 

زهر،از خجالت تو عرق کرد در سبو

جوشید و در دهان تو طعم شکر گرفت

 

از شش جهت نشانه گرفتند عشق را

تابوت تیر خورده دلش را سپر گرفت

 

خواهر چه قدر کرب و بلا پیش چشم داشت

وقتی سراغ داغ تو را از جگر گرفت!

 

این داغ سالهاست درین خاک مانده است

این شعله بارهاست که در خشک و تر گرفت

#

روز تقارن سفر آفتاب و ماه

خورشید بیست و هشتم ماه صفر گرفت!

 

نغمه مستشار نظامی

کلمات کلیدی این مطلب :  مسافران ، صَفَر ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:7:14   |  تعداد مشاهده این شعر :  1069


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,747 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,222,954
logo-samandehi