تو آمدی که مرا قطره قطره آب کنی
و انزوای مرا ، موج التهاب کنی
درون کلبه ی بی روزن خیال مرا
پر از دقایق تشویش و اضطراب کنی
تو آمدی که مرا ، با فریب سیب هوس
و لطف لهجه ی شبگریه ها ، مجاب کنی
نشانه های نگاهت نگفت ، ميخواهي
به یک اشاره ی چشمت مرا جواب کنی
تو با تلاطم دریا ، چه نسبتی داری ؟
تو آمدی که سکوت مرا ، عذاب کنی
تو آمدی که مرا سوی دام خود بکشی
و سرنوشت مرا ، محو یک حباب کنی
درون پرسش آشوب ناگهان ِ دلم
شراب شعر مرا ، آتش مذاب کنی
چگونه از تو بپرسم سوال من اينجاست
تو آمدی که غرور مرا ، خراب کنی ؟
بهای موج حضورت ، هجوم طوفان است
تو آمدی که مرا غرق پیچ و تاب کنی
هبوط اشک منی در "خیال" کوچه "یاس"
تو آمدی که مرا ذره ذره آب کنی
محمد جوکار"یاس خیال" 1396.03.17
https://t.me/yasekhial1
تاریخ ارسال :
1397/7/9 در ساعت : 3:48:38
| تعداد مشاهده این شعر :
456
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.