عشق تکرار دوست داشتن ها نیست
وقتی دلت هوای مردن می کند
نه عطر نارنج
نه عطر لیمو
و نه بازی روی ریل های قطار
هیچ کدام به مهربانی دستت را نمی فشارند
و دلت را به بازی نمی گیرند.
* * *
سیاه و سپید
دو رنگی که سال ها ما را به بازی گرفته اند
بی آنکه کسی بفهمد
سال های زندگی ما خاکستری گذشت
من نه سر به سر روز ها می گذارم
و نمی گذارم شب ها از خوابم بگذرند
تا رویا های نیم روز ی ام را فراموش کنم
نمی دانم
من دیوانه ام
یا این کلمات خوب توانسته اند رگ خواب های مرا بگیرند
هر موقع خواستم بنویسم
« حال همه ما خوب است »
دیدم ملالی بود
آن هم دیدن گاه به گاه
کودکی که در خواب های من
خواب عروسک می دید.
کلمات کلیدی این مطلب :
رویا ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:5:0
| تعداد مشاهده این شعر :
876
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.